دانلود مقاله-تحقیق-پروژه-کارآموزی

مرجع کامل خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

دانلود مقاله-تحقیق-پروژه-کارآموزی

مرجع کامل خرید و دانلود گزارش کار آموزی ، گزارشکار آزمایشگاه ، مقاله ، پروژه و پایان نامه های کلیه رشته های دانشگاهی

پاورپوینت راههای رسیدن به موفقیت

پاورپوینت راههای رسیدن به موفقیت در 21اسلاید زیبا و قابل ویرایش با فرمت pptx
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل pptx
حجم فایل 1062 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 21
پاورپوینت راههای رسیدن به موفقیت

فروشنده فایل

کد کاربری 7466

پاورپوینت راههای رسیدن به موفقیت در 21اسلاید زیبا و قابل ویرایش با فرمت pptx


خواستن توانستن است.
من باید موفق بشوم.
من باید درستکار باشم.
من باید تصمیم اساسی برای موفق شدن بگیرم.
من باید خوب درس بخوانم.
من باید با معدل خوب قبول شوم.
من باید تلاش کنم.
من باید موانع موفقیت را بردارم.
من باید، باید، باید...


راه رسیدن به موفقیت چیست؟
از اساسی‌ترین و اصلی‌ترین شرایط موفقیت یک انسان در زندگی فردی و اجتماعی داشتن قدرت «مدیریت خود» است. انسان موفق، ریشه همه موفقیت‌ها را در درون خود جست‌وجو می‌کند. منشأ تمام پیروزی‌ها در وجود ماست. انسانی که نگاه مثبت و فعال در زندگی دارد خواهان کار، کوشش و تلاش است و برای خود برنامه دارد.انسان موفق، زمام زمان را به دست داشته و بهترین بهره را از آن می‌برد. انسان موفق شکست‌ها و عقب افتادن‌های خود را با بهانه‌های پوچ توجیه نمی‌کند.

vکشیدن پا روی زمین، حرکت بدون انرژی، چشم‌های خسته و بی‌حال و گاهی خواب‌آلود، غرغر کردن و بد و بی‌راه گفتن به زمین و زمان، پوشیدن لباس‌هایی که همواره اعتراض به دنبال دارد و ظاهری که نشان از بی‌ نشاطی است، تأخیر در کارها، اعتراضات و... نشان دهنده نداشتن مدیریت خود و زمان است. مدیریت به معنای اداره کردن، برنامه‌ریزی و حرکت در چارچوب آن برنامه به سوی هدف است. vاستفاده مناسب از امکانات تحت اختیار برای پیشرفت، و هر چیز را در حیطه نفوذ و تحت تأثیر خود، در جای و محل شایسته و بایسته خود نهادن است. مدیریت زمان به معنای برنامه‌ریزی کردن، جای دادن هر چیز به جای خود در حوزه زمان و تلاش در جهت رسیدن به هدف است. برنامه‌ریزی یعنی در هر ساعت و هر دقیقه از روز چه کاری را باید انجام داد تا حرکت ما به سوی هدف شتاب داشته باشد. کسی که برنامه دارد هستی خویش را معنی بخشیده است. می‌داند که ضعف‌ها و قوت‌هایش چیست، برای رفع موانع و کمبودها و نداشتن‌های خود برنامه دارد. همین‌طور برای تقویت داشتن‌ها و توانایی‌ها تلاش می‌کند. برنامه‌ریزی تلاش هدفمند و دقیقی برای تکامل خود است. مدیریت زندگی خود در گرو مدیریت زمان است.

چگونه می‌توان برای خود برنامه‌ریزی کرد؟

vباید تشخیص داد که در حال حاضر چگونه زندگی می‌کنم، یعنی لیست کارها و زمان آن‌ها را آن طوری که باید تهیه کنم. یک هفته تمام کارهای روزمره را یادداشت می‌کنم. vیادداشت‌ها را بررسی می‌کنم و کارهایی که از روی بی‌هدفی بوده و ضرورتی برای زندگی من ندارد را مشخص می‌نمایم، خصوصاً اموری که برای تلف کردن وقت است.

برای هفته دوم با توجه به شرایط زندگی و برنامه‌های از پیش‌ تعیین شده و مفید، تعیین می‌کنم که می‌خواهم چه تغییراتی را در زندگی خویش ایجاد کنم و هدفم از این تغییرات باید بهبود وضعیت قبلی و یا کیفیت بهتر باشد.در مرحله بعد پیش‌بینی می‌کنم که باید چه تغییراتی را ایجاد کنم آن‌ها را لیست می‌کنم، به عبارتی با توجه به هدفم خواسته‌هایم را از خودم مشخص می‌کنم، مثلاً می‌خواهم پایه درس ریاضی‌ام بهتر شود و یا تغییر مثبتی در اخلاقم ایجاد شود، تمام خواسته‌ها را مشخص و میزان آن را معلوم می‌کنم.

در این مرحله برای هفته سوم بر اساس خواسته‌هایم برای خود برنامه‌ریزی می‌کنم، و قبل از آن خواسته‌ها را تعدیل می‌کنم، با زبان ساده‌تر از کم شروع می‌کنم و کم‌کم سعی می‌کنم به خواسته‌های حقیقی خود برسم. اکثر کسانی که نمی‌توانند به برنامه خود عمل کنند کسانی هستند که از همان ابتدا برنامه سنگینی برای خود تدارک می‌بینند و چون در عمل احساس ناتوانی می‌کنند از برنامه داشتن منصرف می‌شوند و تا دو هفته این برنامه را ادامه می‌دهم. در این مرحله زمان را مشخص نمی‌کنم و فقط کارهای خوب و پیش‌بینی‌های خود را بین روزهای هفته تقسیم می‌کنم.


راه رسیدن به موفقیت چیست؟
چگونه می‌توان برای خود برنامه‌ریزی کرد؟
حداقل شرایط برای موفقیت
ده خصوصیت افراد موفق و خوشحال
سوء تعبیر از موفقیت


مقاله درباره ی جهانی شدن و چالشهای فرا روی مدیران

مقاله درباره ی جهانی شدن و چالشهای فرا روی مدیران
دسته بندی اقتصاد
بازدید ها 20
فرمت فایل doc
حجم فایل 13 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 6
مقاله درباره ی جهانی شدن و چالشهای فرا روی مدیران

فروشنده فایل

کد کاربری 4152
کاربر

*مقاله درباره ی جهانی شدن و چالشهای فرا روی مدیران*


چکیده مقاله

امروزه درحال گذر از جامعه صنعتی و ورود به جامعه اطلاعاتی هستیم. بشر امروز، هزاره سوم را درحالی آغاز کرد که پیشرفتهای اعجاب آور علمی و فنی وی را احاطه کرده است. فناوری اطلاعات بنیانهای جامعه صنعتی را سست کرده تا ستونهای جامعه اطلاعاتی را برپا کند. همانگونه که گذر از عصر کشاورزی و ورود به عصر صنعت، چالشها و مشکلاتی را برای بشر به وجود آورد گام نهادن به عصر اطلاعات نیز برای بشر چالش زا خواهد بود اما این بار بشر می بایست با چالشهای عمیق تر و قدرتمندتر دست و پنجه نرم کند. عصر اطلاعات نیازمند سرعت، انعطاف پذیری، نوآوری و... است و سازمانهای این دوره نیز باید بدین موضوع توجه کنند.
تنها عامل موفقیت سازمان در عصر اطلاعات کارکنان و مدیران آن هستند. مدیران این دوره نیازمند هوشمندی، تخصص و دید وسیعتری برای مقابله با چالشهای فراروی خود خواهند بود. در این مقاله سعی شده است تا با شناسایی و تشریح این چالشها، مدیران را هرچه بیشتر با این چالشها آشنا ساخته و به آنها در رویارویی با این چالشها کمک کند.

چالشهای مدیران در قرن 21
مجله هاروارد بیزینس ریویو به مناسبت هفتادمین سالگرد انتشار خود، از پنج تن از متفکران و نظریه پردازان مشهور این سوال را پرسیده است که: چه مشکلات و چالشهایی برای ورود به قرن 21 درحال شکل گیری است؟ در پاسخ به این سوال، هیچ کدام از این متفکران، چالشهای ورود به قرن 21 را از نوع چالشهای فنی ندانسته اند. بلکه عمدتاً ابراز کرده اند که این چالشها، از نوع چالشهای فرهنگــــــی است. پیتر دراکر در این مورد می گوید: در مقولات انسانی نظیر امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و یا کسب و کار، پیشگویی کاری است بیهوده، چه رسد به اینکه بخواهیم چشم انداز هفتاد یا هشتاد سال آینده را تصور کنیم. می توانیم از طریق گذشته، هم آینده را شناخت و هم برای رویارویی با آن آماده شد.
عامل کسب و کار در دو دهه اخیر، به شرطی که جنگی درمیان نباشد و... نه اقتصادی است و نه تکنولوژیک، بلکه این عامل به اثر جمعیت مربوط می شود. مهمترین و اثرگذارترین عامل در کسب و کار، برخلاف چیزی که در چهل سال گذشته گفته شده است، افزایش بی رویه جمعیت نیست، بلکه کاهش فراگیر جمعیت در ژاپن، اروپا و آمریکا است. براساس پیش بینی اتحادیه اروپا، جمعیت 60 میلیونی ایتالیا در پنجاه سال آینده به چهل میلیون و درصد سال آینده به بیست میلیون نفر کاهش خواهدیافت.

یکی از راههای حفظ پایگاه رقابتی برای کشورهای گوناگون، تبدیل برتری کمی به برتری کیفی است. معنای دیگر این حرف تلاش نظام یافته برای پرورش کارگران دانشی (KNOWLEDGE WORKER)است. البته این یگانه عامل رقابتی در دنیای اقتصاد نخواهدبود اگرچه در بسیاری از صنایع کشورهای پیشرفته، عامل تعیین کننده است.

سازمان همواره نیازمند کسب اطلاع درباره رویدادها و شرایط محیط است. اطلاعاتی درمورد مشتریان، فناوریها و رقبای جدید و... باید کسب گردد. فقط با این مجموعه اطلاعات، کسب و کار خواهد توانست منابع و دانش خود را برای حداکثر بهره تخصیص دهد و خود را آماده رویارویی با چالشهای برخاسته از دگرگونیهای ناگهانی در جهان اقتصاد و ماهیت و محتوای دانش کند. توسعه شیوه های صحیح گردآوری و تحلیل اطلاعات بیرونی به طور روزافزونی، چالش عمده کسب و کار و کارشناسان اطلاعات خواهدشد.
دانش، منابع را متحرک خواهدکرد. کارکنان علمی برخلاف کارگران تولید، مالک ابزارهای تولید هستند. آنها دانش خویش را با خویش جابجا می کنند، بنابراین، می توانند آنها را با خود ببرند. از سوی دیگر، نیازمندیهای علمی سازمانها، پیوسته درحال تغییر است. درنتیجه، در کشورهای پیشرفته شمار روزافزونی از نیروی کار ارزشمند و با حقوق بالا شامل کسانی خواهندبود که به معنی سنتی نمی توان آنها را اداره کرد. در بسیاری از موارد، نمی توان آنان را از کارکنان سازمانهایی دانست که برای آن کار می کنند، بلکه باید آنها را پیمانکاران، کارشناسان، مشاوران، شرکای سازمان قلمداد کرد. شمار روزافزونی از این افراد، خود را به واسطه دانشی که دارند متمایز می کنند، نه به واسطه سازمانی که از آن پول می گیرند. لذا مفهوم نیروی کار پویا (DYNAMIC WORKFORCE) نیز دگرگون می شود. محیط رقابتی با ظرافت خاص و با سطح بالایی از عدم اعتماد درحال تغییر است؛ و این به معنی تغییر دائمی استراتژی های رقابتی است. در چنین محیطی به یک روش پویا برای فرموله کردن استراتژی و اجرای آن مورد نیاز است و این خود یکی از چالشهای فراروی مدیران در قرن 21 است.

فرموله کردن و اجرای استراتژی، زمانی حالت پویا به خود می گیرد که به عنوان یک فرایند متمرکز تلقی نشود، بلکه جزئی از فرایند مداوم یادگیری به حساب آید؛ به گونه ای که استراتژی های عملیاتی و پشتیبان در امتداد یکدیگـــــر باشند. روند تمرکززدایی در برنامه ریزی سازمانها در سراسر جهان بیانگر میزان اهمیت روش پویا است.
درحالی که تغییر پی درپی استراتژی در سازمان، سرعت بیشتری نسبت به فرایند فرموله کردن و اجرای استراتژی دارد، این خطر نیز وجود دارد که سازمان بخشی از قدرت رقابتی اش را از دست دهد و نتواند از منابع سازمان، استفاده بهینه به عمل آورد. بنابراین، بایــد بین این دو توازن ایجاد کرد. این امر را می توان از طریق سطح بالای ارتباطات و هماهنگی در سازمان و دردسترس بودن ابزارهای فرموله کردن و اجرای استراتژی تامین کرد. علاوه بر آن به ساختار و فرهنگی نیاز است که در آن تغییر امری عادی تلقی شود و نه یک استثناء.

تاثیر جهانی شدن بر سازمانها
ظهور جهانی شدن مسبب تحرک زیاد اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ارزشی شده و ضمن کاهش فاصله زمان و مکان، تفسیرهای جدیدی از سیاست، اقتصاد، فرهنگ، دولت، اقتدار و امنیت به دست می دهد. این پدیده، چالشها و تعارضاتی را به همراه دارد و می تواند سبب تحول مفاهیم و تغییر مصادیق در روابط بین المللـــی شود. تحت این شرایط است که می توان از جهانی شدن سخن به میان آورد.
جهانی شدن در شکل امروزین آن از زمان فروپاشی کمونیسم و نظام دوقطبی و پایان جنگ سرد عینیت یافته است. با وجود فروریختن نظام تصنعی جهانی دهه های گذشته، هنوز هم نظم موردقبول و عادلانه ای ایجاد نشده است. قبل از ورود به چنین دوره ای از جهانی شدن، میـــــان ایدئولوژی و قدرت رابطه معنی داری وجود داشت و به واقع در دوران جنگ سرد، ایدئولوژی، سیاست جهان را هدفمند کرده و می توانست هویت سازی کند. تشدید روند جهانی شدن که با پایان جنگ سرد همراه بود، از یکسو باعث فروپاشی نظام دوقطبی و از سوی دیگر با مورد سوال قراردادن پایه ها و اصول روشنگری، موجد به هم ریختن سه مفهوم بنیاد، وحدت و هدف غایی شده است و همین امر چندگانگی، تنوع و کثرت را به همــــــراه داشته است. دراین شرایط، مردم سالاری کثرت گرایانه که عمدتاً با تفاوتها و تعارضها سروکار دارد در مقابل مردم سالاری اجتماعی، که حالت سلطه گرایانه داشته و با حذف تفاوتهای اصلی، امکان پذیر است، قرار می گیرد.

فرایند جهانی شدن در شکل نوین، درنوع خود بی نظیر است. گاه تصور می شود که مختصات جهانی شدن صرفاً به مناسبت سرعت آن تحت تاثیر نوآوریهای تکنولوژیک تعریف می شود. در این شرایط، کلیه مفاهیم و رفتارها دستخوش تغییر و تحول شده و بهتر است از نو تعریف شود. فرایند جهانی شدن، نظام یافته و مرحله به مرحله نیست و در نقاط مختلف جهان به اشکال متفاوت و متناقض ظاهر می شود. کار عمده در قرن بیست و یکم، ابداع یک مدل جدید همزیستی میان فرهنگها، مردم و نژادها در عرصه های گوناگون مذهبی در یک تمدن مشترک است. در چنین وضعیتی باید بتوانیم ساختارهای سازمانی مناسب را برای عصر چند فرهنگی آماده سازیم.
در دهه چهل میلادی، جهانی شدن به سرعت گسترش یافت و سرشت کسب و کار بین المللی و ملی را در کشورها دگرگون ساخت. جهانی شدن در اروپای شرقی و روسیه دارای تاثیرات زیادی بود و مرزهای این کشورها را به روی تجارت بین المللی گشود. در این راستا، اتحادیه اروپا گسترده شد. اتحادیه آمریکای شمالی، از آمریکا و کانادا به مکزیک گسترش یــــافت و زمینه های گسترش اتحادیه های منطقه ای را مهیا ساخت. این تحولات به همراه توسعه سریع فناوری اطلاعات و پیشرفت در امکانات حمل و نقل، جهان را به سوی یکپارچگی هدایت کرد. در چنین محیطی، کارکنان دانشی و با مهارت بالا کاملاً قابل انتقال هستند. سازمانهای کوچک و واحدهای خدماتی که به طور سنتی غیرتجاری تلقی می شوند، وارد رقابت جهانی شده اند. همکاری بین شرکتهای بزرگ چندملیتی و سازمانهای کوچک محلی افزایش یافته و حجم تجارت جهانی به چند برابر رسیده است.
بنابراین، روشن است که جهانی سازی با سیال کردن منابع و حذف موانع کارایی، به ارتقای قابلیتها و افزایش کارایی سازمانها منجر می شود. این امر در بسیاری از کشورهای درحـــــال توسعه، یک توفیق اجباری تلقی می شود. حضور رقبای بین المللی در درون این کشـــورها و افزایش نیروهای رقابتی باعث می گردد که سازمانهای محلی این کشورها به سمت توانمندسازی حرکت کنند. کسب و کار بین المللی در جوامع رو به رشد، کاملاً شناخته شده است. اگرچه الگوهای رفتاری سازمانها در همه کشورها یکسان نیست، اما شباهتهای زیادی با هم دارند.

درحال حاضر، جهانی شدن موضوعی است که در تحلیلهای اقتصادی - اجتماعی پایه بنیادین مباحث است. «دیوید هندرسون» جهانی شدن را به عنوان یکپارچه سازی بازارها می دانــــد و شرایط ذیل را برای آن تعریف می کند:
جابجایی آزاد کالاها، خدمات، نیروی کار، سرمایه و ایجاد بازار واحد؛ به لحاظ اقتصادی، کسی خارجی نیست و همه در بازار مساوی هستند.
در جهانی که به سوی یکپارچه شدن به پیش می رود، سازمانها با چالشها و فرصتهای جدیدی روبرو هستند. این روند به همراه تحولات تکنولوژیک، وضعیت متفاوتی را نسبت به گذشته ایجاد کرده است. در اینجا ویژگیهای جهان گذشته و آینده را با هم مقایسه می کنیم. (جدول شماره 1)

درجهان جدید، چارچوبها تغییر کرده اند و بسیاری از فرضیات قدیمی دیگر کاربرد ندارند. رقــابت و انتخاب گسترده شده اند و خصوصی سازی، آزادسازی و مقررات زدایی، تبدیل به مفاهیمی جهانی شده اند. درحال حاضر، معدود سازمانهایی هستند که به اتکای خود می توانند نیازهای مشتریان را برطرف کنند. اتصال ارتباط در زنجیره عرضه، هم تــوسط مشتریان و هم عرضه کنندگان دنبال می شود. سازمانها با تمرکز، تقسیم بازار و اولویت بندی آن فعالیتهای اساسی را برای استفاده از نقاط قوت خود برای ورود به اتحادیه ها و موافقت نامه ها، تعریف می کنند.


مقاله تکنولوژی و موفقیت تجاری

مقاله تکنولوژی و موفقیت تجاری
دسته بندی اقتصاد
بازدید ها 30
فرمت فایل doc
حجم فایل 14 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 7
مقاله تکنولوژی و موفقیت تجاری

فروشنده فایل

کد کاربری 4152
کاربر

*مقاله تکنولوژی و موفقیت تجاری*


چکیده مقاله

موفقیت تجاری با درک فرصت‌ها و استفاده از این فرصت‌ها برای عرضه‌ی خدمات یا کالاهای سودآور به دست می‌آید. از این منظر، کاربرد تکنولوژی راهی است برای گسترش مفهوم فرصت‌ها. تکنولوژی به شیوه‌های بسیار متفاوت، ولی عمدتاً از طریق دسترسی به اطلاعات، فرصت‌ها را گسترش می‌دهد. ما اکنون از طریق اینترنت، سی دی رام و غیره به اطلاعات و دانشی با تنوع بی‌پایان دسترسی داریم. اگر بخواهید اطلاعات خاصی به دست آورید، می‌توانید بدون ترک خانه یا دفتر کار با فشار یک کلید به «پایگاه اطلاعاتی» جهانی موسوم به اینترنت وارد شوید. تکنولوژی‌های نرم‌افزاری، برای مثال ابزارهای جست‌وجو مانند یاهو، لایکوس و آلتاویستا، به شما کمک می‌کنند تا به جست‌وجو و تحقیق خود نظم ببخشید. در سال 1997، بیشترین موفقیت در وال استریت نصیب شرکت یاهو گردید، شرکتی که درست یک سال پیش از آن تقریباً ناشناخته بود. داغ‌ترین موضوع در بازار سهام نه مایکروسافت، بلکه یاهو، یک ابزار جست‌وجوی اینترنتی بود. چرا؟ به این دلیل که آن قدر حجم اطلاعات در شبکه زیاد است که برای سازماندهی کاوش‌ها به یک ابزار نیاز هست. یاهو آخرین شاهدی است بر این مدعا که چگونه تکنولوژی‌های نرم‌افزاری شما را در گسترش و سازماندهی فرصت‌ها یاری می‌دهد.

فرصت‌های از دست رفته: آیا موفقیت آدمی را کور می‌کند؟

البته وقتی می‌توان از فرصت‌ها استفاده کرد که افراد مناسب در وقت مناسب آنها را دریابند. بسیاری از شرکت‌ها دقیقاً به این دلیل مضمحل می‌شوند که نمی‌توانند پیش از رقبای خود تغییرات بنیادین را درک یا از فرصت‌های جدید استفاده کنند. موفقیت چشم بسیاری از شرکت‌ها که از دیرباز بر حوزه‌ی فعالیت خود سلطه داشته‌اند کور کرده و آنها را از تشخیص اهمیت تکنولوژی‌هایی که در آغاز راه خود هستند ناتوان ساخته است.

دیگر نمونه‌ی کلاسیک آن، سرگذشت تولیدکنندگان آمریکایی پیشرو در ساخت لامپ‌های خلأ است که در کامپیوترهای اولیه از آن استفاده می‌شد. حتی یکی از این تولیدکنندگان لامپ‌های خلأ در تکنولوژی ترانزیستور که کامپیوتر را یک سره دگرگون ساخت، پیشرو بازار نشد. تکنولوژی جدید و کارآمدتر را شرکت‌های دیگری ابداع کردند، در حالی که شرکت‌هایی که امکان «جهش» کامپیوترهای اولیه را فراهم کردند فرصتی طلایی را از دست دادند.

دیگر نمونه‌ی بارز فرصت‌های از دست رفته، پیشرفت‌های چشمگیر آی بی ام و اقمار آن در 15 سال گذشته است. در ادبیات تجاری به این نکته که آی بی ام در آستانه‌ی اضمحلال قرار گرفته بود، به دفعات اشاره شده است؛ زیرا این مسأله آشکارا نشان می‌دهد که چگونه ناتوانی حتی شرکت‌های بزرگ و ریشه‌دار از درک تکنولوژی‌ها و فرصت‌های جدید ممکن است آنها را تا لبه‌ی پرتگاه بکشاند.

در سال 1984، سود خالص آی بی ام ـ که در آن زمان بزرگ‌ترین و پیشرفته‌ترین شرکت تکنولوژی در جهان بود ـ حدود 7 میلیارد دلار بود. هیچ شرکت دیگری در جهان این همه سود نبرده بود. تنها هشت سال بعد، یعنی در سال 1992، آی بی ام 5 میلیارد دلار زیاد داد که بیش از زیان هر شرکت دیگر در جهان بود. باید یادآوری کنیم که هم سود سال 1985 و هم زیان سال 1992 بیش از تولید ناخالص ملی بیش از ده کشور از صد کشور بزرگ جهان، از جمله بولیوی، اردن، زیمباوه، هندوراس و غنا بود. تعداد کارکنان آی بی ام که در اوج کار این شرکت بیش از 400 هزار نفر در سراسر جهان بود، طی فقط ده سال، به حدود نصف کاهش یافت. ارزش بازار این شرکت که در دوران اوج خود 75 میلیارد دلار بود، بین سال‌های 1984 تا 1992 به کمتر از نصف کاهش یافت. جان ایکرز، مدیر اجرایی ارشد شرکت، از کار برکنار شد و برای نخستین بار در تاریخ این شرکت لوئیس گرستنز، مدیری از بیرون از شرکت که در فرهنگ «آی بی ام» پرورش نیافته بود، برای این که تحولی ایجاد کند، به شرکت آورده شد. گرستنز در دمیدن جانی تازه به شرکت نسبتاً موفق بود و «آی بی ام» دوباره به یکی از شرکت‌های پیشرو کامپیوتر در جهان تبدیل شده است. با این حال، تغییراتی که طی فقط هشت سال رخ داد بخت‌برگشتگی حیرت‌آوری بود. «آی بی ام» روزی شرکتی بود که بر مهم‌ترین صنعت جهان سلطه داشت و روزی دیگر درسی حیرت‌آور به ما آموخت مبنی بر این که چرا نباید در یک صنعت واحد دست به مانور زد.

ظهور و سقوط «آی بی ام» چند نکته را روشن می‌سازد. نخست گردانندگان شرکتی که بر پایه‌ی موفقیت کامپیوترهای بزرگش رشد کرده بود مایل نبودند ـ یا فاقد آن توان روحی بودند ـ که خطرات و فرصت‌هایی را که اولین کامپیوترهای شخصی ایجاد کرده بود درک کنند. کامپیوتر شخصی در سال 1975 یعنی زمانی که گروه کوچکی از کارآفرینان میکروپروسسوری تهیه کرده، آن را روی یک جعبه‌ی مدار قرار داده و دو شاخه‌ی آن را برای نمایش به تلویزیون زدند، ساخته شد. حاصل کار «اپل 1» بود. دیری نگذشت که ده‌ها کارآفرین جوان از جمله دانشجویان انصرافی که کار خود را در گاراژ خانه‌ی پدری آغاز کرده بودند، کامپیوترهای کوچکی ابداع کردند که از محل فروش آنها در مقایسه با صدها هزار دلاری که از فروش یک کامپیوتر بزرگ به دست می‌آمد، چند هزار دلاری بیشتر به دست نیاوردند. در آن زمان آی بی ام شاید چنین می‌اندیشید که چرا یک شرکت کامپیوتری پیشرو در جهان باید از جانب چنین تازه‌کارانی احساس خطر کند؟



شیوه‌ی موفقیت این «تازه‌کاران» در ایجاد انقلاب و همگانی کردن تکنولوژی به ما درسی اساسی در مورد سرشت تکنولوژی مدرن می‌دهد. این درس که ناتوانی از درک تکنولوژی در حال ظهور و سازگاری با آن، می‌تواند حتی غول‌های پرسابقه را نیز ریشه کن کند.

شرکت‌های جدید کوچک و انعطاف‌پذیرتر به مدیریت کارآفرینان بی‌پروا می‌توانند رهبری را به دست گیرند و سراسر یک صنعت را دچار تحول کنند.

سقوط غول‌های تجاری

سه شرکت بر تاریخ اقتصادی سرمایه‌داری قرن بیستم آمریکا سلطه داشته‌اند: آی بی ام و دو شرکت فولاد آمریکا و جنرال موتورز. هر سه شرکت طغیان‌های بزرگی را از سر گذراندند و موقعیت بلامنازعشان را در زمینه‌های فعالیت خود از دست دادند. پرسش جالب توجه این است که چرا این اتفاق در هر سه مورد رخ داده و اصول ساختاری جدید موفقیت اقتصادی کدام است؟

شرکت فولاد آمریکا با آتش پرهیمنه، دود، سروصدا و آلودگی دودکش‌هایش نماد عصر صنعتی و مظهر شرکت‌های نیمه‌ی اول قرن بود. فولاد در شمار صنایع سنگین و شالوده‌ی احداث راه‌آهن، آسمان‌خراش‌ها، اتومبیل، کامیون، کشتی، قوطی کنسرو، تجهیزات نظامی و غیره محسوب می‌شد.

شرکت فولاد آمریکا، که جی. پی. مورگان و شرکا در سال 1901 آن را تأسیس کردند، اولین شرکت میلیارد دلاری در جهان بود. قدرت و سودآوری آن از کارخانه‌های یکپارچه‌ی فولاد و حجم زیاد تولید ناشی می‌شد. این شرکت یک شبه ـ انحصار به راه انداخته بود زیرا از طریق سیستمی که به سیستم پیتسبورگ به علاوه‌ی حمل معروف بود، قیمت‌ها را در سراسر این صنعت تعیین می‌کرد و براساس آن همه‌ی قیمت‌ها در هر کجای کشور در پیتسبورگ و با احتساب هزینه‌ی حمل و نقل تعیین می‌شد. بنابراین هیچ مشتری، صرف نظر از نزدیکی‌اش به فروشندگان فولاد، نمی‌توانست با صرفه‌جویی در هزینه‌ی حمل و نقل، قیمت بهتری به دست بیاورد. تعداد کارکنان صنعت فولاد در اوج کار خود، یعنی در سال 1953، ششصد و پنجاه هزار نفر بود.

اکنون از این همه، تقریباً چیزی باقی نمانده است. مایه‌ی بس شگفتی است که فولاد آمریکا را یک شرکت نفتی میانه حال به نام ماراتن اویل خریداری کرد که نام فعلی‌اش یواس ایکس است و در فورچون 500 تحت عنوان «پالایش نفت» درج گردیده است.

چه اتفاقی رخ داد؟ پیداست که عوامل بسیاری در کار بودند: تغییرات عمده در تقاضا، رقابت صنعت آلومینیوم و صنعت پلاستیک که روز به روز توسعه می‌یافت، کاهش سوخت‌وساز و عوامل دیگر. بسیاری از محصولات جدید مانند موتورهای جت، توربین‌های گازی و راکتورهای هسته‌ای به آلیاژهای مخصوص نیاز داشتند که شرکت‌های بزرگ فولاد قادر به تولید آن نبودند. جالب‌ترین پرسش این است که چرا شرکت فولاد آمریکا و به طور کلی صنعت فولاد آمریکا نتوانست خود را با شرایط جدید سازگار کند؟ پاسخ این است که آنها از موقعیتی انحصاری بهره می‌برند که سالیان دراز مورد چالش قرار نگرفته بود. صاحبان صنایع در فرایندهایی سرمایه‌گذاری کلان کرده بودند که از لحاظ تکنولوژیک قدیمی‌تر بود و تقریباً هیچ کاری در زمینه‌ی تحقیق و توسعه انجام نمی‌دادند. بنابراین وقتی فرایندهای جدید و تکنولوژی‌های جدید پا به عرصه گذاشتند، از قافله عقب ماندند. استرالیا کوره‌های بزرگ اکسیژن را ابداع کرده بود که ژاپن و آلمان غربی به سرعت از آنها تقلید کردند. این کوره‌های جدید اکسیژن در هر 45 دقیقه دویست تن فولاد تولید می‌کرد و برای تولید همین مقدار فولاد در کوره‌های روباز شرکت فولاد آمریکا هشت ساعت وقت صرف می‌شد.

با این همه، در سال‌های اخیر مهم‌ترین تغییر، یکی فاصله گرفتن از کارخانه‌های بزرگ و یکپارچه‌ی فولاد که گفته می‌شد مزیتشان صرفه‌جویی در مقیاس است، دیگری حرکت به سمت کارخانه‌های کوچک بود که به تولید انعطاف‌پذیر و تخصصی غالباً بر طبق سفارش گرایش داشت. کارخانه‌های کوچک می‌توانستند بسیار سریع‌تر با الگوهای جدید تقاضا خود را سازگار کنند.

اگر فولاد آمریکا نمونه‌ی اعلای شرکت‌های اوایل قرن بیستم بود، جی ام (جنرال موتورز) مظهر شرکت‌های نیمه‌ی دوم قرن بیستم بود. جی ام مظهر سرمایه‌داری آمریکا با تولید انبوه، خط تولید، قطعات قابل جایگزینی و تقسیم کار پیچیده بود و این همه صرفه‌جویی در مقیاس و تولید منسجم را ممکن می‌ساخت. جی ام آنچه را به «فوردیسم» معروف بود تکمیل کرد و پس از آن، با رهبری آلفرد پی. سلون، بسیار فراتر رفت و جامعه‌ی آمریکا را متحول ساخت. آن چه سلون انجام داد عرضه‌ی اتومبیل‌های مختلف، از شورلت تا کادیلاک، برای گروه‌های مختلف خریداران بالقوه بود. او همچنین تغییر مدل سالانه را باب کرد تا خریداران را همه ساله به فروش اتومبیل‌های قدیمی و خرید اتومبیل‌های جدید ترغیب کند. جنرال موتورز اتومبیل را از نیازی غیر تجملی به نماد منزلت اجتماعی تبدیل کرد. عصر مصرف‌گرایی فرا رسیده بود.

جی ام در اوج کار خود نیمی از بازار اتومبیل آمریکا را در دست داشت و بزرگ‌ترین شرکت صنعتی آمریکا بود و به یکی از سودآورترین شرکت‌های جهان تبدیل شد. با وجود این، در اوایل دهه‌ی 1990 بخت از این شرکت رو برتافت. در 1992، زیان عملکرد این شرکت حدود 5/3 میلیارد دلار بود، از این رو ناچار شد بیش از بیست کارخانه را، به ویژه در میدوست، تعطیل کند و ده‌ها هزار نفر از نیروی کار خود بکاهد.

در این مورد چه اتفاقی رخ داد، دولت آمریکا برای کاهش آلودگی هوا و صرفه‌جویی در سوخت اتومبیل‌ها استانداردهای جدید کنترل گازهای خروجی از اتومبیل را وضع کرده بود.

جنرال موتورز مانند فورد موتورز و کرایسلر از تولید اتومبیل‌های بزرگ و سنگین بنزین خور که به محیط زیست آسیب می‌رساند خرسند بودند. این وضعیت فرصتی مغتنم برای اتومبیل‌های جمع و جور ژاپنی فراهم کرد که امروزه سهم بزرگی از بازار آمریکا را در دست گرفته‌اند. جنرال موتورز به رغم تجدید ساختار گسترده، سهم بازار خود را از دست داده است. سهم جی ام از بازار ایالات متحده که در اواخر دهه‌ی 1960 پنجاه درصد بود، در فوریه‌ی 1998 به تنها 6/28 درصد کاهش یافت.