دسته بندی | معماری |
بازدید ها | 4 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 351 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 46 |
پاورپوینت مسکن و تراکم
رشد سریع وگسترش افقی شهرها در دهه های اخیر تقریبا تمامی کشورهای جهان ،اعم از توسعه یافته و در حال توسعه را با مشکلات جدی مواجه ساخته است.مسائل این پدیده نه تنها سیاست های شهرسازی را به طور وسیعی تحت الشعاع قرار داده ،بلکه تبعات حاصل از آن در تشدید مسائل اقتصادی ،اجتماعی ،سیاسی ، مدیریتی ومحیط زیستی جوامع نقش اساسی داشته است.دغدغه ها ونگرانی های ناشی از این پدیده موجب گردید تا کشورهای توسعه یافته ، بویژه پس از جنگ جهانی دوم اقدام به اتخاذ تمهیداتی جهت حل با مهار این بحران کنند. زمینه های اصلی این تمهیدات شامل سیاست های بلند مرتبه سازی ،انبوه سازی ،تغییر قوانین مالیاتی ،وضع قوانین زمین برای استفاده بهینه از آن،بهسازی ونوسازی بافت های قدیمی ومراکز شهرها،طرح آماده سازی اراضی نقاط جدید ،شهرهای جدید ودر راس آن ها سیاست افزایش تراکم جمعیتی و ساختمانی شهرها بوده است.مسئله رشد سریع وگسترش افقی شهرها در کشور ما شاید حادتر از
دسته بندی | شهرسازی |
بازدید ها | 3 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 25 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 27 |
مقاله نگهداری و پشتیبانی، حمل و نقل و طراحی شهری در 27 صفحه ورد قابل ویرایش
چکیده:
این متن در واقع یک دید جهانی از پشتیبانی که در مورد شهرها صورت میگیرد آماده می نماید. آن بیان می دارد که بسیاری از توافقات در حال رشد هستند از جمله طراحانی که نگهداری یک اساس عالی را برای یک برنامهریزی کلی و برای پیچیدگی های یک جامعة در حال ساخت آماده می نمایند. اگرچه مخالفتهای روشنی در رابطه با توزیع و انتشار آن و در رابطه با چگالی و تراکم شهرها و زیرساختهای حمل و نقل وجود دارد. بعضی راه حلهای مفید هم دنبال خواهد شد.
مقدمه:
توسعه پشتیبانی یا پشتیبانی به طور ساده به این معنا است که سابقه جهانی هیچ توسعة اجتماعی یا اقتصادی نباید به محیط زیست آسیب برساند.
این فکر از مرحله سیاسی جهانی در دهة سوم قرن بیستم گسترش یافت که تاکنون نیز در قسمتی از جامعه به چشم می خورد. پشتیبانی همة قوانین و شغلها و حرفه ها را تغییر میدهد و پیچیدگیهای بسیاری را در رابطه با این که چگونه مردم برای آیندة خود پیش بینی کنند را توسعه میدهد. (Pezzoli, 1997) . تقاضا جهت برنامهریزی شهرها پر از جذابیت و بحث و مجادله است.
منشأ برنامهریزی منطقه ای و شهری به طور محکم مربوط است به خواستن ایجاد توسعه در محیط زیست و ایجاد آیندة بهتر. نگرش Ebenzer Howard و Patrick Geddes و Lewis Mumford همه ریشه در این مطلب دارد که نیاز به این است که شهری سبز داشته باشیم. امروزه طراحان بسیاری وجود دارد که از نگهداری و پشتیبانی برای استدلال این که چرا آنها در حال برنامهریزی راههایی که انجام می دهند هستند. این متن سعی بر آن دارد که راههایی را که پشتیبانی شکل میدهد تا چگونه برنامهریزی صورت گیرد را به اثبات می رساند و تفاوتهایی که در طراحان مشاهده میشود مربوط به توسعة پشتیبانی می باشد، این مسائل مرتبط به نگهداری است که طراحان تعیین میکنند.
? این که این مسئله تا چه اندازه ضروری است که از چهارچوب برنامهریزی کلی استفده شود و مراحل برنامهریزی چگونه باید با جامعه و چشم اندازهای جامعه در حال ساخت شروع گردند.
? مسائلی که طراحان را تقسیم میکند.
? دید طراحان در رابطه با اندازة شهرها چگونه است.
? دید طراحان در رابطه با تراکم و وابستگی به ماشین و دید طراحان در رابطه با سرمایه گذاری زیرساختهای حمل و نقل چگونه است بعضی از راه حلها در رابطه با این مسائل سعی و تلاش خواهد شد.
مفهوم پشتیبانی
توسعة پشتیبانی توسط کمیسیون Brundtland در سال 1977 بعد از این که به آنها وظیفة راه حل اختلافات جهانی آشکار بین توسعه و محیط زیست داده شد ( 1987و WCED). آنها به این نتیجه رسیدند که امکانپذیر است که جهان را به توسعه برسانیم به همان صورتی که محیط زیست به توسعه می رسد اگر:
? ملتهای با درآمد بالا مسئولیت و وظایف خود را در رابطه با کاهش مصرف منابع طبیعی با گام برداشتن در جهت مراحل توسعه، توسعه تقسیم ملتهای با درآمد اندک به آنها که بیشتر نیاز دارند. در این صورت رشد جمعیت ثابت خواهد و سوء استفاده از منابع طبیعی به آسانی انجام خواهد شد.
? همه ملتها نیاز به این دارند که توسعه را به عنوان هدف جامعه ببینند بنابراین توسعه باید بصورت ذاتی و به خودی خود مراحل را از پایین به بالا به انجام برساند.
? همه حرفه ها و قوانین نیاز به تنظیم و دسترسی یکپارچه و کلی بیشتری دارند. اگر پشتیبانی تبدیل به یک متغیر واقعی گردد تأکید این صفحه بر این میباشد که در چهارچوب تفکر نسبت به توسعه پشتیبانی و نگهداری تفاوتهای واضحی وجود دارد. که در این تفاوتها برنامه ریزان راههای نگهداری را پیشنهاد میکنند. به طور کلی شرایط به صورت یک سری مسائل و مطالب بحث برانگیزد شدید دیده نمیشوند و به حساب نمی آیند و در حقیقت به صورت یک پیمان منطقه ای محکم میباشد.
پیمان و موافقت نامه: چهارچوب های کلی نگری و پردازش برنامه های جدید در طی نگهداری:
دیک در سال 1988 پیشنهاد داد که نگهداری و پشتیبانی یک مفهوم یا راهکار میباشد که مفهوم آن دعوت به یک تئوری یا نظریه برنامهریزی و به صورت برنامهریزی رایج و متداول میباشد. (تئوری برنامهریزی رایج). زیرا برنامهریزی اولیه، اصولاً از اصول اجتماعی مدرنیته تبعیت میکند. در این شیوه و دیدگاه، مدرنیسم در ارتباط با رشد و توسعه، بستگی به افزایش منابع قابل استفاده، پشتوانه های اقتصادی، متخصصان برنامه ریز و کارشناسان ماهر دارد. تعداد کمی از برنامه ریزان از عقیده و نظر جدید مدرنیسم در هزارة جدید حمایت میکنند و بانک جهانی نیز به نظر می رسد با این مفهوم و راهکار پایه ای که بیانگر نحوه توسعه نگهداری و ودیدگاه نسبت به آن میباشد موافق است. (1999)به خصوص در مناطقی که پیمان منطقه ای وجود داشت و ظهور کردند نیاز به یک چهارچوب برنامهریزی نوین و کلی نگری در رابطه با آن و همچنین نیاز به پردازش برنامه های دقیق و حساس جامعه ای میباشد.
چهارچوب های کلی نگری:
اصول برنامهریزی که در بالا اشاره شد میتواند در شهرها به صورت کاربردی باشد. اگرچه راهنمایی در رابطه با عملکرد آن به صورت مشخص و واضح در مدارک سازمان ملل یا صورت جلسه 21 وجود ندارد. بیان اینکه مهمترین جنگ و کشمکش محیطی در گذشته، جنگ و دعواهای خارج شهری بودند میتواند نسبتاً درست باشد. ولی آگاهی در جهت احتیاج به برگشت به شهرها در حال حاضر مورد شناخت و بررسی جهانی بوسیله (محیط شناسان) (افرادی که در رابطه با محیط تحقیق میکنند) و دولت و صنعت میباشد. (مرکز سازمان ملل برای اسکان و استقرار بشر).
آندر در سال 1991 در مرور کلی در رابطه با جنبش نگهداری و پشتیبانی شهرها نکات برجسته زیر را برشمرد:
جنبش نگهداری شهرها به صورت واحد در نظر گرفته میشود و آگاهی از تقاضاهای محیطی در شهرها میدان خوبی را جهت رفتار مناسب ایجاد میکند.
یکی دیگر از مهمترین موضوعاتی که در میان ادبیات نگهداری شهری جریان دارد نیاز به حل مشکلات نسبت به دیدگاه به شهرها به عنوان اکوسیستم میباشد. مانند نظریه تیجلینگی که در سال 1993 به صورت زیر ارائه شد:
شهرها به صورت یک اکوسیستم پیچیده و به صورت دینامیکی درک و تعریف میشوند. یعنی به صورت شیی مجازی نمی باشند بلکه به صورت یک مفهوم جاندار و زنده میباشد و سیستم های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نمی تواند از قواعد جانداریابی جان تبعیت ننماید. رهنمودها برای این کارها باید به صورت قواعد صفحه 7 تغییر پیدا کند.
شهرها بمانند یک اکوسیستم باز می باشند که دارای منابع تولید انرژی و مواد میباشد. مهمترین مشکلات محیطی (هزینه های اقتصادی) بیشتر مربوط به نگهداری در رابطه با رشد این منابع و مدیریت در جهت بازده و کارایی بیشتر آنها میباشد.
با نگاه به شهرها به صورت کلی و آنالیز کردن راههایی که انرژی، مواد و آلودگی جابجا میشوند این امکان به وجود می آید که درک صحیحی بین مدیریت سیستم ها و تکنولوژی ایجاد نماییم که با اجازه کنترل پردازشهای طبیعی، افزایش بازده منابع مورد استفاده، بازیافت زباله ها در جهت استفاده از مواد با ارزش و نگهداری یا تولید انرژی را بدهد.
در حال حاضر آکادمی های فعال که تنظیم در رابطه با اینکه نگهداری شامل چه چیزهایی است و نحوه کاربرد آنها در شهر چگونه می باشد، وجود دارد. (اسلوکوبید 1993 و سیتلین و سترویت 1994) ولی چیزی که واضح میباشد این میباشد که استراتژی ها و برنامه های زیادی در سرتاسر دنیا وجود دارد که در بعضی ملل اجرا شده است. چهارچوبهای کلی نگری مانند مدل توسعه متابولیسم (نیوتن و کن ورتی 1999 و بویدن اتال 181 و نیومن اتال 1996)، اثرات اکولوژیکی (واکر ناگل ریس 1996) و انجام برنامهریزی محیطی و منطقه ای (لیتمن 1999). همه اینها به صورت یک چهارچوب جدید برنامهریزی مطرح شدند.
موضوع درس: مدل توسعه متابولیسم و کاربرد آن برای ساکنین پراکنده:
مدل توسعه متابولیسم، توانایی مشخص کردن هدف را به شهر جهت نگهداری بیشتر میدهد. این مدل به شهر یا توسعه (حتی تجارت) کمک میکند. تا به یک رویکرد یا دیدگاه منظم دستیابی پیدا کند که تمام دستورهای کاری مربوط به نگهداری محلی و سراسری را پوشش دهد و برآورده سازد. که این دیدگاه توسط نیومن و کن ورتی در سال (1999) مطرح شد و توسط میزگرد هیات ساکنین در سازمان پردازش گزارشات محیطی استرالیا پذیرفته شد. (رجوع به نیومن در سال 1996)
این مدل هدف نگهداری در شهرها را تعریف میکند بطوری که موجب کاهش استفاده از منابع طبیعی میشود و تولید اشغال میشود که به صورت هم زمان موجب بهبود شرایط زندگی و زیست خواهد شد.
بنابراین این هدف میتواند با توجه به توانایی های محلی و منطقه و سراسری اکوسیستم ها مناسب باشد. که آن در شکل 1 شرح داده شده است. متابولیسم یک روش سیستم بیولوژیکی است که به بررسی داده ها و باز داده های اضافی منابع می پردازد. که این روش توسط چندین آکادمی در طول 30 سال گذشته به عهده گرفته شده اگرچه آن اگر جهت خط مشی توسعه برای برنامهریزی شهرهای بزرگ مورد استفاده قرار گیرد میزان آن کاهش خواهد یافت. (ولمن 1965، بویدن و همکارانش 1981 و گیراردت 1992). شکل 1 نشان میدهد که چگونه راهکارهای متابولیسم پایه توسط ما که شامل نحوه قرارگیری دینامیک و سکنی گزینی در محل سکونت است را گسترش دهد.
پردازشهای برنامه ای:
یکی از محکم ترین و اصلی ترین مفهوم و راهکار نگهداری یا پشتیبانی این میباشد که به صورت یک سری آیین نامه و یا مقررات و یا حتی به صورت اصول قطعی نمی باشد اصول آن نیاز به بررسی برای هر جامعه محلی برای درک چگونگی رفتار آن جهت ایجاد آینده بهتری برای فرزندان آنها دارد. (بعنوان مثال، سرکسیان و واش در 1996 و دالی و کب در سال 1989). بنابراین برنامه ریزان در سطح محلی معمولاً چیزی را از واقعیت نگهداری یا پشتیبانی از میان صورت جلسه محلی 21 را پیدا میکنند که به صورت یک وسیله یا ابزاری برای برنامهریزی ایجاد شود و بروز کند (از کنفرانس ریو به بعد (ICLBI) در سالهای 1997 و 1996 و سلن در سال 1991، و پارنتیو (1994) بیش از 2000 دولت محلی این برنامه ها را اجرا کردند. بقیه نیز شیوه هایی بر پایه شاخص نگهداری را قبول کردند مانند موضع مسکن نگهداری (موضع مسکن شهری 1993) و یا فعالیتهای برنامه ای محیطی و محلی (لیتین 1999) تمام این پردازش های جدید فشار و تأکید بر این دارد که برنامه حرکت کرده است به سمت ورای شیوه های سنتی مانند ارزیابی تاثیری یا برنامهریزی موقعیتی و استراتژیک که بر پایه پروژه های گرایشی و عملی تفکیک شده اند و از جهت اساس جامعه نیازهای عادی افراد را ارضاء میکند. و با هدفهای بازار یکی شده است و دیگر سطوح دولت و شامل دستور جلسه و صورت جلسه های سراسری جدید که در Ric تصویب شده است مطالب امیدوار کننده بوجود آمده در سطح محلی بسیار محکم و مختلف میباشد هنگامیکه بررسی های درباره سطح ریشه های گیاهان انجام میشود. (بعنوان مثال در کنفرانس مسیرهای پیاده روی برای نگهداری و پشتیبانی 1997 ICLET) علت این مهم احتمالا این میباشد که در سطح محلی برای دولت این امکان آسانتر وجود دارد که گامهای زیادی را در یکسان سازی محیطی، اقتصادی، اجتماعی در جهت توسعه سیاسی برای نگهداری و پشتیبانی به عمل آورد. همچنین آنها نزدیک تر می باشند به افراد مضطرب و نیروهای تحمیلی مانند سوخت های فسیلی و راههای که در شکل دهی جمعیت ملی بسیار آشکار می باشد.
در استرالیا رقم دهه گذشته، توضیحی جهت رشته های مختلف درسی و تحصیلی در توسعه شهری است که به نگهداری پشتیبانی معنی می بخشد.
اینها اغلب در تمدن سنتی جدید که اغلب درک و دیدن آن بر روی زمین بسیار مشکل میباشد و بسیار متفاوت از ماشین محوری سنتی در حومه میباشد. علیرغم معنی نگهداری بنابراین این افزایش تقاضا راهی را برای بررسی ادعاهای ایجاد شده که به وسیله توسعه دهندگان و تصمیم گیرندگان بدهند خیال نگهداری برای کاهش ردپای اکولوژیکی و کیفیت و سطح بهتر زندگی. مهمترین تکنیک ظاهر شده به نظر می رسد که ساختمان پایه (واحد نگهداری) میباشد.
این طرح مشتاقانه در یکی از ایالات اجرا شد و دیگر ایالات به نظر میرسید که مجبور به قبول آن به عنوان هدف اجتماعی و حمل و نقلی شدند به مانند استطاعت و تهیه مسکن و بوسیله شراکت صنعتی نیز گسترش پیدا کرد و به سختی میتوان شخصی را پیدا کرد که به این طرح بعنوان پله ترقی نگاه نکند و آنرا درک نکند.
مخالفت و ناسازگاری: تقاضای نگهداری برای حالت شهری و حمل و نقلی:
اختلافی که میان برنامه ریزان (ادعا و ظهار اینکه خواستار نگهداری بیشتر شهرها می باشند) آشکار شد و بروز نمود این بود که نسبت به کاهش رواج در خصوص حالت شهری و حمل و نقلی بود. و آنها مربوط به اندازه شهرها و میزان تراکم شهری و میزان وابستگی خودرو و مربوط به رواج سرمایه گذاری در رابطه با زیرساختهای حمل و نقل بود.
دسته بندی | فنی و مهندسی |
بازدید ها | 2 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 48 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 24 |
مقاله نگرشهای مولکولی و فیزیولوژیکی به تحمل خشکسالی در 24 صفحه ورد قابل ویرایش
نگرش های مولکولی و فیزیولوژیکی به تحمل خشکسالی
آب عامل اصلی محدود کننده در کشاورزی جهان می باشد. در کل اغلب گیاهان زراعی، حتی به یک تنش ملایم از دست دادن آب نیز به دشت حساس هستند. با وجود این، چند جنس از گیاهان مختص آفریقای جنوبی وجود دارند که قابلیت بسیار بالا برای مقاومت در برابر از دست دادن آب و خشک شدن را دارند. به این جنس ها، گیاهان قیامت "resurrection Plants" گفته می شود.
ما از Xerophta viscose به عنوان نمونه گیاهان قیامت (تک لپه ای) استفاده کردیم تا ژن های مرتبط با تحمل فشار اسمزی را استخراج کنیم. چندین ژن که بصورت متمایز بیان می شوند، در سطوح بیوشیمایی و ملکولی مورد مطالعه قرار گرفتند. این ژنها همان هایی هستند که قابلیت عملکردی خوبی به اشریشیاکلی در شرایط تنش اسمزی می دهند. ما در این مقاله از این آزمایش به عنوان پایه ای برای بحث درباره نگرش های ملکولی و فیزیولوژیکی به تحل خشکسالی، استفاده خواهیم کرد.
(osmoprotectants)، آبسیزیک اسید (ABA) و عوامل رونویسی
مقدمه:
آب یک جزء مهم و اساسی در متابولیسم تمام ارگانیسم های رانده است. آب، انجام شدن بسیاری از واکنش های حیاتی زیست شناختی را بوسیله دارا بودن خصوصیاتی نظیر حلالیت، فراهم کردن محیط انتقال، سرد کردن محیط از راه تبخیر، تسهیل می کند. (Bohert et al., 1995).
در گیاهان و سایر فتواتوتروف ها، آب نقش مهمی در فراهم کردن انرژی مورد نیاز برای پیشبرد فتوسنتز دارد. ملکولهای آب، طی فرآیندی بنام اتولیز شکسته شده و الکترونهایی بر جای می گذارند که این الکترونها برای به چرخه درآوردن انرژی نوری ذخیره شده در فتوسیستم II ضروری می باشند. (Salisbury an Ross, 1992a)
یکی از پیامدهای مهم تنش خشکی، از دست دادن آب پروتوپلاسمی است که منجر به افزایش غلظت یونهایی مانند می شود. در غلظت های بالا چنین یونهایی به طور موثری مانع عملکرد متابولیکی می شوند (Hartung et al., 1998). همچنین افزایش غلظت اجزای تشکیل دهنده پروتوپلاسم و از دست دادن آب سلول باعث ایجاد وضعیت خاصی به نام «حالت شیشه ای: glassy state» می شود. در این حالت، ویسکوزیته مایع موجود در داخل سلول بیشتر می شود که در نتیجه باعث افزایش احتمال برهم کنش های مولکولی و واسرشت شدن پروتئین ها و فیوژن غشا می شوند. (Hartung et la., 1998; Hoekstra et al., 2001).
بنابراین گیاه برای حفظ تورگور سلولی و عملکردهای متابولیکی نیاز به بیان ژنهای خاصی دارد. گروه تحقیقاتی ما می کوشد گیاهان تراژنی زراعی و همچنین وحشی را که قادر به مقاوت در برابر خشکی باشند، ایجاد کند. منبع ژنها گیاهی به نام Xerophyta viscose (Baker) از خانواده Vello=iaceae است که متعلق به گروه کوچکی از نهاندانگان می باشد. این گیاه به علت قابلیت فوق العاده تحمل خشکی به «گیاه قیامت» ملقب شده است (Farrant, 2000, Gaff, 1977).
این گیاه (X. viscose) تا 5 درصد محتوای آب نسبی (RWC) می تواند آب از دست دهد و آبیاری مجدد این گیاه تقریباً به مدت 80 ساعت آنرا سیراب کرده و گیاه فعالیت های یزیولوژیکی خود را از سر می گیرد. (Sherwin and Farront, 1998).
ژنهایی که در این مقاله مورد بررسی قرار خواهند گرفت، شامل موارد زیر هستند: (XVPer 1 (کد کننده یک آنتی اکسیدان)، VATP1XV (کد کننده یک پروتئین زیر واحدی C مانند از آنزیم –H+ آدنوزین تری فسفاتاز)، XVGOLS (کد کننده یک گالاکتینول سنتاز)، ALDRXV4 (کد کننده یک آلدوز ردوکتاز)، XVSAP1 (کد کننده یک پروتئین متصل شونده به غشای سلولی) و DREB1A (کد کننده یک عامل رونویسی). برای تعیین اثرات ناشی از بیان این ژنها در تک لپه ای ها، آنها را به گیاه علفی بنام Digitaria sanguinalis انتقال دادیم و برای انتقال این ژنها خودمان یک سیستم انتقال طراحی کرده ایم (chen et al., 1998). سپس اگر نتایج مثبت باشند، ژنها به محصولات زراعی مانند ذرت (Zea mays) نیز منتقل خواهند شد. برای انجام چنین کاری بر روی دو لپه ای ها، ما نخست آن ژن ها را به Arabidopsis thaliana و Nicotina tobacum منتقل می کنیم.
پدیده تحمل خشکی یک پدیده پیچیده است که شامل بیان سازمان یافته ژنهای زیادی است (Walters et la., 2002) به عبارت دیگر، برای بدست آوردن گیاهان مقاوم در برابر خشکی، چند ژن باید به طور همزمان بیان شوند (Co-expression).
به عنوان مثال، بیان XVPer1، که به نظر می رسد DNA را در برابر گونه های فعال اکسیژن محافظت می کند، همزمان با بیان XVSAP1، که احتمالاً از تراوایی غشا جلوگیری می کند، همراه با بیان XVGOLS و ALDRXV4 که هر دو محافظت کننده اسمزی هستند، مجموعه ای از پروتئین های مرتبط به هم را نتیجه می دهد که با همکاری یکدیگر خصوصیت مقاومت در برابر خشکی را نتیجه می دهند.
برخی تغییرات ساختاری و فیزیولوژیکی ایجاد شده در سطح سلولها و در نتیجه در تمام پیکر گیاه از آنجائیکه پاسخ گیاهان به خشکی پیچیده و مختلف است، بنظر نمی رسد که فقط یک ژن در ایجاد تحمل خشکی نقش داشته باشد. بنابراین نیاز به درک پاسخ فیزیولوژیکی گیاهان تحت شرایط کمبود آب از اهمیت خاصی برخوردار است. (رجوع شود به Alpert and Oliver, 2002; Levitt, 1980, Walters et la. 2002 برخلاف گیاهان عادی، که پتانسیل آب را بالاتر از محیط حفظ می کنند و تلاش می کنند به فعالیت خود در دوره های کمبود آب ادامه دهند، گیاهان مقاوم خشکی یک استراتژی کاملاً متفاوت را به کار می گیرند: بافت های زنده تمام آب آزاد خود را از دست می دهند و سپس به طور آنی آب در دسترس بافت ها قرار می گیرد. این توانایی غیرعادی برای بقا در فقدان شدید آب در بافتهای زنده فقط در 100 نهاندانه مشاهده شده است (Gaff, 1977). اگر چه گیاهان قیامت ارزش اقتصادی چندانی برای کشاورزی ندارند، فهم بیشتر این پدیده می تواند نگرشهایی در مکانیسم های ممکن برای بهبود مقاومت گیاهان زراعی، ایجاد کند. در واقع روشهای زیادی وجود دارد که بوسیله آنها گیاهان مختلف به خشکسالی پاسخ می دهند (خلاصه شده در نمودار 1)
شکل 3- دیاگرام نشان دهنده عملکرد محلولهای سازگار
a) در حالت هیدراته، حضور آب برهم کنش ملکولهای ناپایدار کننده را کاهش می دهد.
b) در سلولهای تحمل کننده شوری، سنتز محلولهای سازگار به طور ترجیحی، اتصال مولکولهای ناپایدار کننده را حذف می کند و کونفورماسیون طبیعی پروتئین را پایدار می کند.
c) در سلولهای حساس، کمبود محلولهای سازگار منجر به اتصال ترجیحی ملکولهای ناپایدار کننده به سطح پروتئین می شوند که منجر به تخریب
می شود.
از ژنهای شناسایی شده از X. viscosa، در CDNA پاسخی به خشکی هستند که یک گالکتینول سنتاز (x Vgols) و یک آلدوز ردوکتاز (ALDRXV4) را کد می کنند که ممکن است اجزای مهمی در بیوسنتز محلولهای سازگار باشند.
فهمیده شده است که XVGols در برگهای X. viscosa در طی تنش شوری میزان بالای دارد. آنزیم های Gols اولین مرحله سنتز الیگوساکاریدهای خانواده رافینوز (RFDS) را اجرا می کند، کربوهیدرات های اصلی محلول که در دانه و در سایر بافتهای زنده گیاهان وجود دارد. گالاکتینول یک glactoside از myo- inosital، یک ملکول غیرعادی است که به طور خاص در گیاهان یافت می شود. بیوسنتز گالاکیتنول بوسیله galactosylransferase galactinal synthase کاتالیز می شدو که از UDP- galactcse, myo-inositol به عنوان سوبسترا استفاده می کند.
RFOها مشتقات ساکاز هستند که در آنها واحدهای گالاکتوزیل به moiety گلوکزی ساکارز از طریق پیوندهای –(1-6)، اضافه شده است. معمولی ترین آنها رافینوز تری ساکارید، stachyose تتراساکارید و verbascose پنتاساکارید است. اولین گام در بیوسنتز RFOها انتقال برگشت پذیر ریشه گالاکتوزیل از ملکول دهنده (گالاکتینول) به ساکارز است. این واکنش در تشکیل رافینوز انجام می شود که عضو اول این خانواده است و به عنوان ملکول گیرنده برای انتقال ریشه گالکتوزیل دیگر از گالاکتینول برای تشکیل STACHYOSE عمل می کند. این واکنش ها بوسیله آنزیم های رافینوز سنتاز و STACHOSE SYNTHASE به ترتیب کاتالیز می شوند. با وجود اینکه مشتقات بالاتر RFOها شناسایی شده اند، اطلاعات خیلی کمی در مورد بیوشیمی آنها موجود است.
RFOها به طور گسترده به عناون عوامل اصلی تثبت کربن در گیاهان اختصاصی شده اند. در این مطالعات بعلاوه رابطه ای را میان انباشته شدن RFOها و تنش های ناشی از سرما، خشکی و شوری مشاهده شده است که آشکار کننده نقشی برای RFO ها در سازگاری با تنش می باشد. سه ژن Gols پاخسی به تنش جدا از هفت ژن Gols در A-tholiana شناسائی شده اند. فهیمده شده است که دو تای اینها تحت تأثیر تنش خشکی و شوری بالا افزایش پیدا می کنند، در حالی که سومی بوسیله تنش سرما افزایش پیدا می کند. گیاهان A. thalian تراژنی شده که یکی از این ژنهای پاخسی به خشکی را با میزان بالا بیان می کنند، فهمیده شده است که دارای میزان بالای گالاکتینول و رافینوز هستند و نسبت به نوع وحشی گیاه تحمل خشکی بهتری را به نمایش می گذارند. این نتیجه نشان دهنده نقش های داتی برای گالاکتینول و رافینوز به عنوان محلول های سازگار می باشد. حضور چندین ژن Gols با بیان شدن بالا در پاسخ به تنش های مختلف بسیار مشابه هم است. در Ajuga reptans، دو ایزوفرم عملکردی Gols که در تثبیت کربن نقش دارند، شناسایی شده اند. ما XV Gols را به عنوان Gols دوم که از مجموعه DNA بدست مده از برگهای X. viscosa قرار گرفته در معرض تنش سرما بدست آمده است، شناسائی کرده ایم (داده منتشر نشده).
کارهای بیشتر در مورد آزمایش میزان گالاکتینول و رافینوز در طی تنش خشکی در گیاهان X. viscosa و D. Sanguinalis که Gols XV را با میزان بالا بیان می کنند، درفهمیدن تنش RFOها در تحمل خشکی مفید خواهد بود.
آلدو ردوکتازها (Ars) مونومرهای وابسته به NADPH هستند که متعلق به ابر خانواده آلدو-کتوردوکتاز می باشند. این آنزیم ما مسئول کاهش قندها به الکل های مساوی آنها هستند و فعالیت های کاتالیتیکی گسترده ای روی قندها آلدوزی و آلدهیدها دارند. ARها به عنوان آنزیم های محدود کننده سرعت در مسیرهای بیوسنتزی پلی اول خدمت می کنند و در سنتز sorbitol از گلوکز -6- فسفات از طریق واسطه sorbital-6-phosphote، نقش دارند.
در تحقیق ما آنالیز لکه شمالی و جنوبی نشان داد که AR استخراج شده از X. viscosa (ALDRXV4) درطی تنش خشکی در ان برگها بیان شده است. فهمیده شده است که میزان polyol sorbitol نیز در برگها در طی تنش خشکی بالا می رود. تجمع sorbitol در برخی گیاهان عالی تر که در معرض hyperosmcsis شدید قرار رگتفه اند نشان داده شده است. ما علاوه بر آن نشان دادیم که ARها از برگهای X. viscosa از گلوکز به عنوان سوبستر استفاده می کنند. این فرآیند مشابه آنست که ARهایی مانند ALDRXV4 از X. viscosa در بیوسنتز پلی اول در زمان تنش خشکی و با تبدیل کردن گلوکز -6- فسفات به sorbitol، عملکرد داشته باشند.
در گیاهان عالی تر بسیاری دقت تنش دهیدراته شدن، متابولیسم کربوهیدرات به نفع تبدیل سایر قندها به ساکارز، تغییر وضعیت می دهند. ما اثرات دهیدراته شدن را روی انباشته شدن ساکارز در گیاهان قیامت X. viscosa، craterostigma wilmsii, sporobolus staphinus، مطالعه کرده ایم. در همه موارد افزایش انباشته شدن ساکارز در پاسخ به تنش خشکی- البته در گونه های مختلف با درجات متفاوت- مشاهده شد که نشان دهنده نقش برای ساکارز در بدست آوردن تحمل خشکی دراین گیاهان می باشد. چنین به نظر می رسد که ساکارز به عنوان یک osmoprotectunt با مشخصات ویژه، غشای سلولی را پایدار کرده و تورگور را حفظ می کند. به عناون یک قند احیاء کننده که به آسانی قابل متابولیسم باشد، ساکارز می تواند به عنوان یک منبع انرژی متوسط در rehydration، خدمت کند.
طراحی موفق مسیرهای متابولیکی برای برخی از محلولهای ساکارز مانند glycine betaine، sprbitol mannitol، توهالوز و پروسین منجر به ارائه نتایجی از گیاهان تراژنی شده است که مقاومت افزایش یافته ای در سراسر تنش خشکی، شوری بالا وتنش سرما از خود نشان می دهند. مشابه با آن بیوسنتز محلولهای سازگار می تواند مکانیسم کلیدی باشد که گیاهان مقاوم به خشکی را در برابر اثرات تضعیف کنندهت فقدان آب در سلول، قادر به بقا می سازد. کار گذاشتن ALDRXV4 و XVGols در داخل گونه های گیاهان حساس به خشکی مانند علف تک Golsپه D. Sanguinalis، برای بررسی عملکردهای این آنزیم ها در بیوسنتز استمولیتی مفید خواهد بود و همچنین می تواند پایه ای برای ترانسفورماسیون بعدی به گونه های زراعی که زا لحاظ کشاورزی مهم هستند (مثل ذرت)، باشد.
دسته بندی | معارف اسلامی |
بازدید ها | 5 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 25 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 34 |
مقاله نگاهی به علم از دیدگاه قرآن و احادیث در 34 صفحه ورد قابل ویرایش
فهرست مطالب
مقدمه
علم در قرآن
ارزش علم
اهمیت علم
جایگاه علم
آثار برکات علم
انواع علم
بهترین علم
منابع
چکیده
این مجموعه که پیش رویتان قرار دارد، کاری است تحقیقاتی در مورد علم، این مقاله تحقیقاتی علم را از منظر قرآن و احادیث و روایات مورد بررسی قرار داده است. همه ما می دانیم که علم و دانش از اهمیت و جایگاه ویژه ای در دین و آئین ما برخوردار میباشد آیات فراوان و احادیث و روایات زیادی در این مورد نقل شده است؛ از طرف دیگر علم و دانش استوارترین وسیله ای است که امور اجتماعی و وضعیت زندگی ما را به خوبی اداره میکند و بر آدمی لازم است که تا آن جا که توانایی دارد در این راه قدم بگذارد و از این نعمت الهی که به ما ارزانی شده به نحوه شایسته بهره ببرد. به همین خاطر هدف این مجموعه اینست که تا جایی که امکان دارد جایگاه و ارزش و اهمیت علم را از طریق آیات و روایات و همچنین احادیث برای خوانندگان آشکار سازد. این مقاله از هفت قسمت تشکیل شده است و در هر قسمت آیات و احادیث مربوط به آن نقل شده است. به عنوان مثال قسمت اول در مورد علم در قرآن است. در این قسمت آیاتی از قرآن کریم که مربوط به علم میشود جمع آوری شده است و در این بخش نوشته شده است و یا مثلاً در قسمت جایگاه علم، احادیث و روایات مربوط به این بخش از منابع مختلفی جمع آوری شده است و در این قسمت نوشته شده است. در واقع هدف کلی این مجموعه این بوده است که علم که اینهمه در موردش تأکید شده است را از جنبه های مختلف به خوانندگان عزیز بشناسد. این چند جمله چکیده ای بود در مورد معرفی این مجموعه مقاله که انشاء ا… مطالعه خواهید کرد.
مقدمه
علم چیست؟ اگر به ظاهر کلمه نگاه کنیم از سه حرف ساده تشکیل شده است. اما همین کلمه ساده در خودش معنای وسیع و گسترده ای دارد. علم در فرهنگ دهخدا به معنای دانستن، تعیین کردن، دریافتن، ادراک، استوار کردن، انفاق، معرفت دقیق و با دلیل بر کفیات مهینه و یا حضور معلوم نزد عالم، دانست و یقین، معرفت و هر چیز دانسته، دانش و آگاهی و معرفت و شناسائی، هنر، فضل، به کار رفته است. در فرهنگ دهخدا در بعد از معنای علم سخنانی از شاعران و بزرگان ادبی در این مورد بیان شده که به اختصار چند مورد از آنها را ذکر می کنیم. مثلاً ابوالفضل بیهقی گفته: ما را از علم خویش بهره دادی و هیچ چیز دریغ نداشتی تا دانا شدیم. یا در کتاب کلیله و دمنه آمده است، طلب علم و ساختن توشه آخرت از مهماتست خواجه عبدا… انصاری میگوید: علم بر سرتاج است و مال بر گردن غل ...
در فرهنگ دهخدا علم آموختن به معنای تعلیم دادن دانش، یاد دادن علم به دیگران آمده است. در ادامة این مطلب سنائی شاعر بزرگ گفته است و چو علم آموختی از حرص آنکه ترس، کاندر شب- چو دزدی با چراغ آید، گزیده تر برد کالا.
در فرهنگ دهخدا علم دارای تقسیمات زیادی است که به چند نمونه از آنها به صورت فهرست وار اشاره میکنم. علم احجار، علم اخلاق، علم ادب، علم ادیان، علم استخراج (بیان احکام به واسطه قواعد نجومی یا رملی)، علم انشاء (مطالب را نیکو و فصیح نوشتند)، علم اندازه (هندسه)، علم با کار (علمی که عمل شود)، علم بدیع، علم بلاغت هر چند مورد دیگر، … اگر بخواهیم همة آنها را ذکر کنیم در اینجا نمی گنجد.
علم در فرهنگ معین هم علاوه بر معناهایی که در فرهنگ دهخدا آمده است به معنای ادراک مطابق یا حصول صور اشیا نزد عقل چه آنکه نفس معلوم باشد که علم حضوری است و یا به واسطة معلوم باشد که علم حصولی است. علم نوریست مقتبس از مشکات نبوت در دل بنده مؤمن که بدان راه یابد بخدای یا به کار خدای یا به حکم خدای.
علم در فرهنگ معین هم تقسیمات به خصوصی دارد که به چند نمونه از آنها در ذیل اشاره شده است.
- آخرت (علمی که به فساد بودن فاسد نشود و آن علم تأمین سعادت آخرویست)، - اجمالی (علم به اشیا در مقام اجمال)، سیر اخلاق (علم اخلاق)، - ادنی (علم طبیعی)، - اعلی (علم الهی)، - اقوال (علم به قواعد سخن گفتن، - برهان (علم منطق) و …
اما خود علم در زبان فارسی و عربی بود و معنای متفاوت به کار برده میشود و غفلت از این دو نوع کاربرد اغلب به مطالعاتی عظیم انجامیده است، 1- معنای اصلی و نخستین علم، دانستن در برابر ندانستن است به همه دانستینها صرف نظر از نوع آنها علم می گویند و عالم کسی را می گویند که جاهل نیست. مطابق این معنا اخلاق، ریاضیات، فقه، دستور زبان، مذهب، زیست شناسی و نجوم همه علم اند و هر کس یک یا چند رشته از آنها را بداند عالم دانسته میشود.
خداوند به این معنا عالم است، یعنی نسبت به هیچ امری جاهل نیست و برای او مسأله مجهولی وجود ندارد. محتوای قرآن به این معنا علمی است یعنی که مجموعه یی از دانستنی هاست و هر کس آنها را بداند عالم به قرآن است. همه فقها عالم اند و هر کس از خدا و صفات و افعال او آگاهی داشته باشد نیز عالم است، دیده میشود که در دین معنای علم در برابر جهل قرار میگیرد، کلمه KNOWLEDGE در انگلیسی CONNALSSANCE در فرانسه معادل این معنای علم اند. 2- کلمه علم در معنای دوم منحصراً اگر بدانستنی هایی اطلاق میشود که از طریق تجربه مستقیم حسی بدست آمده باشند. علم در اینجا در برابر جهل قرار نمی گیرد بلکه در برابر همة دانستنیها قرار میگیرد. که مستقیماً از آزمون حسی برنمی خیزند. اخلاق (دانش خوبی ها و بدیها) متافیزیک (دانش احکام و عوارض هستی مطلق) عرفان (تجارب درونی و شخصی) منطق (ابزار هدایت فکر)، فقه، اصول، بلاغت و … همه بیرون از علم به معنای دوم آن قرار می گیرند. و همه به این معنا غیرعلمی اند. کلمه science در انگلیسی و فرانسه معادل این معنای علم اند. دیده میشود که علم در این معنای بخشی از علم به معنای اول را تشکیل میدهد و به سخن دیگر علم تجربی نوعی از انواع دانستنیهای بسیاری است که در اختیار بشر میتواند قرار گیرد.
رشد علم به معنای دوم عمدتاً از آغاز دورهی رنسانس به بعد است در حالیکه علم به معنای مطلق آگاهی (معنای اول) تولدش با تولد بشریت هم آغاز است. این بود مختصری از معنای علم در دو زبان فارسی و عربی. حالا که معنای علم تا حدودی روشن شده ببینیم که چرا علم تا این اندازه در دین ما و در قرآن از اهمیت والایی برخوردار است. و اینهمه آیه و حدیث در مورد آن آمده است.
خدای متعال دانش را سبب کلی برای آفرینش همه عالم علوی و منطقی قرار داده و این اندازه از جلالت و فخر در حق دانش کافی است که خدای در کتاب حکمش از نظر بینائی و یادآوری ارباب معرفت می فرماید و خدا کسی است که هفت آسمان را ایجاد فرموده، و از زمین مانند آسمان آفریده، و امر خود را میان آنها فرو فرستاد، تا بدانید که خدا بهر چیزی توانا است و دانش او بهر چیزی احاطه دارد، همین آیه بر شرافت علم کافی است، بویژه علم توحید که اساس هر علم و مدار هر دانش است، خدای متعال دانش را بالاترین شرافت و بزرگترین عزت برای فرزند آدم قرار داده و نخستین سنتی که پس از آفرینش و ظهور او از کتم عدم بیضا و نور وجود است نهاده نعمت دانش است، چنانچه د سورة علق که اولین سورة منازلة پیمبر اوست می فرماید: (إقرا اسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرا و ربک الاکرم، الذی عَلم بالقلم، نیکو تدبر کن چگونه افتتاح فرموده کتاب خود را که باطلی در او نیست و از جانب حکیمی فرو فرستاده شده که شبهه در کلام او راه ندارد به نعمت ایجاد، از آن پس نعمت دانش را بر بشر خوانده، و اگر نعمت و منتی بعد از نعمت ایجاد بالاتر از دانش بوده، خدای بدین نعمت بزرگ اختصاص نمی داد و در این آیه علاوه بر آنکه حسن براعت و دقائق معانی و حقایق بلاغت را مراعات فرموده، نور هدایت و راه دلالت به صراط مستقیم را منوط به علم دانسته.
خدای متعال در قرآن میان نعمت دسته جمع فرموده خبیث، طبیب، کور و بینا، تاریکی و روشنی، بهشت و دوزخ، گرمی و سردی، و هرگاه تفسیر این موضوع را با تدبر درک کنی خواهی فهمید که مراد از همه علم است.
خداوند پیغمبر خود را با آنکه در علم و حمت به بینهایت رسیده بود مأمور به تقاضای علم و دانش فرموده که در سورة طه آیه 113 به این موضوع اشاره فرموده (و قُل ربِّ زدنی عِلما) این چند جمله اندکی بود از فضیلت علم و دانش که خدای متعال در قرآن بیان فرموده. اما تنها در قرآن اشاره نشده بلکه در احادیث پیامبر اکرم (ص)، ائمه معصومین (علیهم السلام) به این مورد تائید فراوان شده است در زیر به چند نمونه از این احادیث به اختصار پرداخته شده است.
پیغمبر اکرم فرموده: اگر در حق هر کس خدای متعال آهنگ خیر و نیکی عطا فرماید او را فقیه در دین نماید. همچنین در جای دیگر می فرماید: فراگرفتن دانش سنت است بر هر مرد مسلمان. صفوان بن عسال گفت خدمت پیغمبر (ص) مشرف شدم آن حضرت در مسجد جلوس داشت و بر برد قرمز رنگی تکیه فرموده بود، عرض کردم آمدم دانش فراگیرم، فرمود آفرین به طالب دین، زیرا طالب علم را فرشتگان به بالهای خود احاطه کنند، سپس بعضی از آنها بر بعضی دیگر از کثرت محبتی که به دانش دارند بالا روند تا به آسمان دنیا رسند این بود روایتی از پیامبر در مورد اهمیت و برتری علم از زبان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله). هر چند این احادیث زیاد است اما در اینجا نمی گنجد که همه اینها را ذکر کنیم و لذا به همین چند مورد بسنده می کنیم.
اما بعد از این مطالب نگاه مختصری داشته باشیم به تاریخ علم و طبقه بندی آن در ایران. آنچه که از نوشته ها و مطالب موجود در کتابها به دست می آید، نشان میدهد که از حدود هزاره های سوم پیش از میلاد در برخی از جوامع متمدن واقع در جنوب غربی ایران فضای علمی وجود می داشته است. البته جو علمی آن زمانها به صورت امروزی نبوده است بلکه محدود به نیایشگاهها و حلقه های متشکل از کاتبان معابد بوده. اما علیرغم محدود بودن فضای علمی در آن زمان، اندیشه ها و ابداعات چشمگیری در علوم ریاضی و ستاره شناسی و هندسه در همان حلقه های علمی نضج گرفت. نمونه این مورد میتوان به پیشرفت کاتبان شوشی و سومری در جبر و حساب و مثلثات و ستاره شناسی که بدان نائل آمدند گواهی داد. با توجه به این مطالب میتوان نتیجه گرفت که در دوره های باستان هم فضای علمی وجود داشته است، هر چند اطلاعات زیادی در مورد آنها نداریم اما همین چند مورد را میتوان دلیل عمده ای برای اثبات مطلب خود در نظر گرفت. از سنتهای ایران باستان و از دوران پیش از اسلام در طبقه بندی علوم اطلاعات بسیار مختصری در دست داریم و تقسیم بندیهایی را که از طبقات اجتماعی مردمان در زمان جمشید پادشاه پیشدادی انجام گرفته شاید بتوان گونه ای گروه بندی اولیه در این زمان به شمار آورد. در اوستای زردشت نیز تا در جائی که سخن از پزشکی و انواع درمان دهندگان آورده به تقسیم بندی های چندگانه طبیبان (شفادهندگان روانی، داروپزشکان، و جراحان) اشارت رفته است.
در ایران دوره اسلامی، نخستین طبقه بندی های جامع از علوم، که آن را باید اولین طبقه بندی در جهان اسلامی نیز دانست، از اوایل سدة چهارم هچری با اثر گرانقدر فارابی در این زمینه (یعنی کتاب احصاء العلوم)، انجام گرفته است. در همان عصر نیز گروه اخوان الصفا در رسائل خویش طبقه بندی های دیگری از دانشها ارائه دادند و به گونه ای منسجم انواع دانشها را بر طبق طرحی آرمان مند دسته بندی نمودند. البته تقسیم بندی ها و طبقه بندی های دیگر توسط نویسندگان و اندیشمندان دیگری انجام گرفت که در اینجا به صورت فهرست وار به ذکر آنها پرداخته شده است. 1- دانشنامه مفاتیح العلوم، خوارزمی 2- جامع العلوم از فخر رازی 3- درة التاج لغرة الدجاج از قطب الدین شیرازی 4- نفایس الفنون فی عرایس العیون از شمس الدین محمدبن محمود آملی 5- کشاف اصطلاحات الفنون از محمد تهانوی … در اینجا برای نمونه طبقه بندی فارابی ذکر شده است.
فارابی با نوشتن کتاب احصاء العلوم هدفش این بود که علوم متداول تا آن زمان را به گونه ای نظام یافته برشمارد و هر یک را به اجمال توصیف نماید. فارابی در انجام این کار به توفیق مهمی دست یافت که کار کوتاه اما پرارزش او بعداً سرمشقی برای اندیشمندان دیگر گشت.
فارابی کتاب احصاء العلوم را به پنج فصل تقسیم کرده که جمعاً شامل هشت علم میباشد به این ترتیب: 1- علم زبان، 2- منطق، 3- علم تعالیم (ریاضیات)، 4- علم طبیعی، 5- علم الهی، 6- علم مدنی، 7- علم فقه، 8- علم کلام. از دیدگاه دیگر، فارابی علوم را به دو بخش، یکی علوم نظری و دیگری علوم عملی تقسیم نموده است. علوم نظری در این تقسیم بندی شامل ریاضیات، علم طبیعی، علم الهی (یا مابعدالطبیعه) میباشد. علوم علمی در تقسیم بندی فارابی به دو بخش علم اخلاق و علم سیاست تقسیم گردیده است. این بود مختصری در مورد تقسیم بندی فارابی در علوم.
ارزش علم
1- هر کسی بخشی از دانش را فراگیرد که آنرا به مردم تعلیم دهد، ثواب هفتاد دصیق به وی عطا شود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)- احیاء علوم الدین، ج 1- برگرفته از چهل حدیث)
2- کسی که در راهی رود که در آن دانشی جوید خدا او را به راهی سوی بهشت برد، همانا، فرشتگان با خرسندی بالهای خویش برای دانشجو فرو نهند و اهل زمین و آسمان تا برسد به ماهیان دریا برای دانشجو آمرزش طلبند و برتری عالم بر عابد مانند برتری ماه شب چهاردهم است بر ستارگان دیگر و علما وارث پیمبرانند زیرا پیمبران پول طلا و نقره بجای نگذارند بلکه دانش به جای گذارند، هر که از دانش ایشان برگیرد بهره فراوانی گرفته است. (رسول خدا (ص)- اصول کافی، ج اول)
3- کسی که دوست می دارد نگاهش به چهرة کسانی افتد که از آتش دوزخ در امانند، باید به متعلمان و دانشجویان بنگرد. (حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)- تعلیم و تربیت اسلام)
4- آنگاه که دانشجو- برای دانش آموختن- خانة خود را ترک میگوید تا آن لحظه ای که دوباره به خانه خویش باز می گردد- [باید این مدت رفت و برگشت او را فرصتهای طلائی او به شمار آورد زیرا سعی او در این رفت و آمد همچون] جهاد در راه خدا محسوب می گردد. (رسول اکرم (ص)- آداب تعلیم و تربیت در اسلام)
5- اگر کسی صبحگاهان خویش را در پویائی از علم آغاز کند، فرشتگان [با بال و پر خویش] بر او سایه می افکنند، و نیز در طول زندگانی خود از یمن و برکت و فراخ روزی برخوردار گشته و کاهشی در رزق او پدید نمی آید. (پیامبر اکرم (ص)- آداب تعلیم و تربیت در اسلام)
6- [رسول گرامی اسلام (ص) به مردم فرمود]: «آنگاه که از بوستانهای بهشت عبور میکنید خود را از نعمت های آن اشباع سازید. عرض کردند: یا رسول الله بوستانهای بهشت چیست؟ فرمود: حلقات و جلسات بحث و مذاکره علمی هستند. آنگاه که بر اهل جلسات بحث و گفتگوهای علمی وارد میشوند پیرامون آنان را احاطه میکنند «[و مراتب عشق و علاقة خود به علم و دانش را با چنان کیفیتی ابراز می نمایند].
(رسول اکرم (ص)- آداب تعلیم و تربیت در اسلام)
7- کسی که دانش بیاموزد و بدان عمل کند و آنرا به دیگران تعلیم دهد، در آسمانها بزرگ خواهد میشود. (حضرت عیسی (ع)- احیاء علوم الدین، ج 1- برگرفته از کتاب حدیث)
8- ای دانشجو همانا دانش امتیازات بسیاری دارد (اگر به انسان کاملی تشبیه شود) سرش تواضع است، چشمش بی رشکی، گوشش فهمیدن، زبانش راست گفتن، حافظه اش کنجاوی، دلش حسن نیست، خردش شناختن اشیا و امور، دستش رحمت، پایش دیدار علما، همتش سلامت، حکمتش پرهیزکاری. قرارگاهش رستگاری، جلودارش عافیت، مرکبش وفا، اسلحه اش نرم زبانی، شمشیرش رضا، کمانش مدارا، لشکرش گفتگوی با علما، ثروتش ادب، پس اندازش دروی از گناه، توشه اش نیکی، آشامیدنیش سازگاری، رهبرش هدایت، رفیقش دوستی نیکان.
(امیرالمومنین امام علی (علیه السلام)- اصول کافی ، ج اول)
9- اگر مردم بدانند در طلب علم چه فایده ایست آنرا می طلبند اگرچه با ریختن خون دل و فرو رفتن در گرداب باشد، خداوند تبارک و تعالی به دانیال وحی فرمود که: منفورترین بندگانم نزد من نادانی است که حق علما را سبک شمرد و پیروی ایشان نکند و محبوبترین بندگانم پرهیزکاریست که طالب ثواب بزرگ و ملازم علما و پیرو خویشتن داران و پذیرندة حکما باشد. (امام سجاد علیه السلام- اصول کافی، جلد اول)
10- عالمی که از علمش بهره برد (یا بهره برند) بهتر از هفتاد هزار عابد است.
(امام محمد باقر علیه السلام- اصول کافی، ج 1)
11- هرکه برای خدا علم را بیاموزد و بدان عمل کند به دیگران بیاموزد در مقام های بلند آسمانها عظیمش خوانند و گویند: آموخت برای خدا، عمل کرد برای خدا، تعلیم داد برای خدا.
(امام صادق (علیه السلام)- اصول کافی، ج 19
12- طلب علم و دانش بر هر مسلمانی واجب است و به راستی خداوند دانشجویان را دوست دارد.
(امام جعفرصادق (ع)- اصول کافی، ج1)
13- «آن گاه که یک جامعه، دانشمند دینی خود را از دست بدهد در [حصار و بارة] آن جامعه چنان شکست و صدمه ای به وجود میآید که هیچ نیروئی [جز وجود عالم و دانشمندی همانند او] نمی تواند آن شکست را ترسیم و جبران کند.
(امام صادق (علیه السلام)- آداب تعلیم و تربیت در اسلام)
14- برای شیطان [و شیطان زدگان] مرگ هیچ مؤمنی با اندازة مرگ یک فقیه و آشنایی به مبانی دین محسوب تر نیست» [یعنی دلخواه ترین مرگها- از دیدگاه شیطان و بدخواهان- مرگ یک فقیه و عالم با بصیرتی است که موجب رکود بازار شیطان و ابلیس مآبان میباشد.
دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 2 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 81 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 105 |
مقاله نگاهی ادبی به سوره یوسف (ع) در 105 صفحه ورد قابل ویرایش
فهرست مطالب:
مبحث صفحه
فصل اول: کلیات
مقدمه .....................................................................................................................
بیان مسئله................................................................................................................
اهمیت موضوع.........................................................................................................
شیوة تحقیق..............................................................................................................
محدویتها..............................................................................................................
توضیحات................................................................................................................
فصل دوم: نگاهی ادبی به سوره یوسف(ع)..................................................................
فصل سوم: خلاصه و نتیجهگیری................................................................................
منابع و مآخذ............................................................................................................
کلیات
مقدمه
بسمالله الرحمن الرحیم
«قرآن، نوری است که خاموشی ندارد؛ چراغی است که درخشندگی آن زوال نپذیرد، دریایی است که ژرفای آن درک نشود، راهی است که روندة آن گمراه نگردد، شعلهای است که نور آن تاریک نشود، جدا کننده حق و باطلی است که درخشش برهانش خاموش نگردد، بنایی است که ستونهای آن خراب نشود، شفا دهندهای است که بیماریهای وحشت انگیز را بزداید، قدرتی است که یاورانش شکست ندارند، و حقی است که یاری کنندگانش مغلوب نشوند.
قرآن، معدن ایمان و اصل آن است، چشمههای دانش و دریاهای علوم است، سرچشمة عدالت و نهر جاری عدل است، پایههای اسلام و ستونهای محکم آن است ، نهرهای جاری زلال حقیقت و سرزمینهای آن است.»[1]
بار دیگر خدای مهربان را شکر میگویم که توفیق داد تا مدتی از عمر خود را در کنار قرآن و با قرآن باشیم و خاصعانه در درگاه ربویاش مسئلت دارم که چه در دنیا و چه در آخرت این توفیق را هرگز از من سلب ننماید و قرآن را همواره مونس و یاورم قرار دهد. مجموعة حاضر با نام «نگاهی ادبی به سورة یوسف (ع)» به عنوان پروژه تحقیقاتی پایان دوره چهار ساله تحصیل در رشته تربیت معلم قرآن کریم در دانشکده علوم قرآنی تهران، به رشتة تحریر درآمده است.
حال سؤالاتی که مایلم پاسخ دهم یکی این است که «چرا نگاه ادبی؟» و دیگر اینکه «چرا به سوره یوسف؟»
و اما پاسخ سؤال اول از این قرار است که همانطور که میدانیم، قرآن کریم به عنوان آخرین پیام مستقیم خداوند برای بندگان، تنها ریسمان استواری است که میتوان به آن چنگ آویخت و به کمک آن، در چند روزة زندگانی دنیوی از شر شرارتهای دشمنان بشریت (شیطان و جنودش) جان سالم به در برد و در پناه رحمت الهی قرار گرفت.
کتاب مقدسی که از آن صحبت میکنیم، مجموعهای از معانی بلند و مضامین عالی انسان سازی و هدایت آدمی به سوی رسیدن به کمال است و گویندة چنین معانی نورانی، آنها را در قالب لفظهای قابل فهم برای بشر درآورده و به او ارزانی داشته است.
برای رسیدن به هر نقطه بلندی، باید از راه مناسب آن عبور نمود. برای فتح هر قله مرتفعی باید دامنه آن کوه را پیمود. برای دستیابی به قلة مفاهیم ارزشمند قرآن نیز راه منطقی و عقلائی آن این است که از دامنة الفاظ قران حرکت نموده و آرام آرام بالا رفت تا به نتیجه مورد نظر رسید. الفاظ و عبارات قرآن به منزله پلکانی است که بدون در نظر داشن آن، تصور رسیدن به بام رفیع مفاهیم قرآنی، ناممکن مینماید. لذا اولین گام در راه شناخت قرآن، آشنایی با الفاظ قرآن است. و این آشنایی خود مستلزم آشنایی نسبتاً کامل با زبان عربی است. چرا که قرآن کریم «بلسانٍ عربیٍ مبینِ» آموختن این زبان و درک مقتضیات آن، یکی از ضرورتهای اجتناب ناپذیر است.
اینجانب سعی کردهام با نگاه به قرآن کریم از زوایه ادبیات، تا حدودی اولین گام خود را در راه انس با قرآن بردارم. و چنان که ذکر شد، استدلالم این است که چگونه میتوان ادعای «فهم» قرآن را داشت در حالیکه ذهن با فضای ادبیات عرب بیگانه باشد؟!
و این پاسخ به کسانی است که آموختن قواعد ابتدایی زبان عربی را برای آشنایی با قرآن، امری بیهوده و راهی فرعی تصور میکنند و بدون جدی گرفتن صرف و نحو، اهتمام خویش را صرف آموختن اقوال تفسیری مفسران کردهاند. غافل از اینکه همان مفسرانی که اینان اکنون نظراتشان را مطالعه کرده و فرا میگیرند، روزگاری با همین قواعد به ظاهر سادة اعلال ، دست و پنجه نرم کردهاند و یا اینکه مدتها از عمر خود را صرف کردهاند تا مثلاً اعراب محلی جملات را بشناسند و خلاصه هر کس در رابطه با علوم مختلف قرآنی، به نوعی صاحب نظر شده است، مطمئناً زمانی در قواعد ادبیات و بلاغت عربی، استخوان خرد کرده است.
و اما پاسخ سؤال دوم:
انگیزههای انتخاب سورة یوسف را در چند مورد میتوانم بیان کنم:
اولاً: راهنمایی استاد گرامیام به این سوره برای کارکردن، یکی از عوامل انتخاب آن ثالنیاً این سوره شامل یکی از زیباترین قصههای قرآن و یکی از زیباترین شیوههای قصهگویی است. و قرار گرفتن (بیش از پیش) در جریان داستان حضرت یوسف (ع) خود یکی از انگیزههای انتخاب این سوره بود.
ثالثاً: به نظرم رسید که حجم این سوره با نوع فعالیت بنده که در حد یک پروژه تحقیقات است (و نه بیشتر)، متناسب است. به این معنی که آیاتش نه چندان زیاد است که عملاً نتوان آنها را مورد برررسی قرار داد و نه چندان کم است که پرداختن به آن، کمتر از حد انتظار باشد،
بیان مسئله و اهمیت موضوع:
چنان که ذکر شد، مسئله اصلی و مهم در انجام این تحقیق، چیزی نبوده است جز آشنایی بیشتر با فضای ادبیاتی بخشی از قرآن. از سوی دیگر، به نظر میرسد مطالب گذشته قدری اهمیت موضوع را روشن کرده باشد. با اینحال در اینجا در مقام بیان اهمیت پرداختن به ادبیات قرآن، مقدمتاً عرض میکنم که پرودگار قادر سبحان، به موجودات این عالم، هستی بخشیده است و در این میان افراد بشر را به داشتن قوة ادراک و تعقل بر دیگر موجودات برتری داده و آنها را به داشتن قدرت اراده و انتخاب گرامی داشته است. و باز از روی مهربانی، برای هدایت انسا، هادیان و راهنمایانی از جانب خود، به سوی او گسیل داشته است. و معجزة جاویدان آخرین فرستادة خود را کتاب قرار داده است که «تبیاناً لکلّ شیء» است. حال این ما و این قرآن. در شرایطی که اتمام دورة امتحان و آزمایش ما معلوم نیست و نمیدانیم چه زمانی این اختیار و قدرت انتخاب از ما سلب خواهد شد و در حالیکه شیطان و مزدورانش دست به دست هم دادهاند تا تکتک افراد بشر را از صراط مستقیم خارج نمایند و آنها را تا ابد زبان کار سازند، در عین حال، با دانستن این مطلب که تنها راه بشریت تمسک به قرآن و همچنین قرآنهای ناطق: اهل بیت علیهم السلام) میباشد، به نظر شما آیا در روی این کره خاکی کاری مهمتر از پرداختن به قرآن و اهتمام به فهم معانی آن که مؤثرترین کار در جهت عمل به مضامین عالی آن است، وجود خواهد داشت؟ و آیا (چنان که ذکر شد) این مقصود جز در سایة همت به قرار گرفتن در فضای زبان عربی میسر است؟ اگر پاسخ این سؤالات منفی است، پس به روشین مشخص است که دست کم یکی از مهمترین موضوعاتی که جا دارد تا مورد بررسی قرار گیرد، پرداختن به ادبیات قرآن کریم است. و خدا را شاکریم که اکنون چنین توفیقی را به ما ارزانی داشته است هر چند کار ما بسیار کوچک است اما به هر حال از «هیچ» بهتر است.
مسئله دیگری که علاه داشتم در ضمن انجام تحقیق به آن پرداخته شود، دربارة اعجاز قرآن، خصوصاً اعجاز لفظی آن بود.به این صورت که معجزة هر پیامبری، آنگاه ارزش و اهمیت مییابد که در میان امت آن پیامبر، پرداختن به آن کار، امری عادی و رایج باشد و متخصصان زیادی در آن زمینه در جامعه فعالیت کنند و آن گاه که معجزه بر آنها وارد میشوند به مصداق این ضربالمثل که : «قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری» بتوانند به آسانی میان فعالیت بشری و امر مافوق بشری تفاوت قائل شوند و اقرار به نبوت آن پیامبر الهی نمایند.[2] چنانکه قرآن کریم نیز در میان ادیبان و شاعرانی ظهور کرد که خود سرآمد فضاهای عرب بودند و با اینحال به اعجاز قرآن و عجز خود از آوردن مثل آن اعتراف کردند. ما نیز امت پیامبر هستم . و حق داریم که اعجاز قرآن را درک کنیم. لذا قصد داشتم این سؤال را مطرح کنم که آیا بررسی نکات ادبی و خصوصاً نکات بلاغی آیات قرآن، میتواند ما را در جهت رسیدن به درک اعجاز قرآن یاری کند یا خیر؟
همچنین فرضیهای که قصد داشتم مطرح شود این بود که میتوان اعجاز قرآن را درک نمود». اما پس از مدتی دریافتم که پرداختن به این سؤال از حوصله زمانی این تحقیق خارج است و نیاز به کار بیشتر و جدیتر دارد. لذا فعلاً از پرداختن به منصرف شدم و آن را به زمانی دیگر» (اٍن شاءالله نه چندان دور) موکول نمودم.
شیوه انجام تحقیق:
شیوه این تحقیق بصورت مطالعه کتابخانهای و تحقیق در میان مطالب کتبی میباشد. در انجام این کار، ابتدا حضور آیات سوره یوسف در کتابهایی همچون «اتقان» و « مغنی الادیه» مورد بررسی قرار گرفت. همچنین از تفاسیر ادبی چون «کشاف» و «جوامع الجامع، مطالبی بصورت فیش برداری تهیه شد. نیز از تفسیر المیزان، مطالب ادبی استخراج گردید. سپس این مطالب در متن اصلی تحقیق مورد استفاده قرار گرفت.
محدودیتها:
یکی از بزرگترین مشکلات این کار، کمبود محسوس منابع است. که به خودی خود میتواند باعث عدم تنوع در بیان اقوال و نظرات شده و از کیفیت تحقیق بکاهد. مسئله دیگر این است که در همان منابع موجود هم، گاه یک عبارت عیناً در چندین کتاب مختلف تکرار میگردد و حتی مثالها بصورت مشترک جلوه میکند که عملاً باعث میشود تا مثلاً از بین دو یا سه منبع مختلف، تنها یکی مورد استفاده قرار گیرد.
مسئله دیگر (که البته کاملاً شخصی میباشد) مسئلة ضیق وقت بود که به نوبه خود باعث افت کیفیت گردید.
توضیحات:
لازم میدانم پیش از ورود به متن آیات، چند مورد را در خصوص نحوه انجام کار بیان کنم.
الف) آیات:
در هر بخش سعی شده است که آیات مرتبط با هم از جهت معنایی، در کنار هم آورده شوند. تا ارتباط معنایی بین آیات حفظ شده و تحت الشعاع امور دیگر قرار نگیرد. البته در هر بخش بین یک تا سه آیه وجود دارد و از سه آیه بیشتر آورده نشده است تا باعث طولانی شدن آن قسمت و خستگی خواننده نشود.
ب) ترجمه:
در ترجمة آیات، از ترجمة آیتالله مکارم شیرازی استفاده شده است. نکتة قابل ذکر اینکه هیج یک از پرانتزهایی که در متن اصلی ترجمه آیت الله مکارم شیرازی وجود دارد و جداکننده قسمتهای تفسیری از ترجمه لفظ آیه میباشد، در اینجا گذاشته نشده است. این کار به این دلیل انجام شده که خواندن ترجمة آیات، بدون تکلف و با راحتی صورت پذیرد.
ج) شرح لغات:
در قسمت شرح لغات، با راهنمایی استاد محترم راهنما، به یکی دو مورد از لغات مشکلتر، اکتفا شده است و چه بسا آیاتی که نیازی به شرح لغات نداشتند، وجود دارند.
د) اعراب:
در این قسمت نیز مانند قسمت قبل فقط به موارد «مشکلتر» پرداخته شده است. در کل برای بالارفتن بهرهوری، فرض شده که خوانندة محترم دست کم با قواعد ابتدائی آشنایی مختصری دارد. لذا از بیان توضیحات اضافه خودداری شده است.
هـ) نکات ادبیات و بلاغی:
برای هر قسمت، چنانچه مطلب قابل ذکری وجود داشته باشد، آنهم به نحوی که بتوان آن را به یکی از منابعی که در دسترس بوده، استناد داد، آن مطلب با استناد به همان منبع ذکر شده است این مجموعه، بطور کلی آمیختهای است که توضیحات عربی و فارسی ( آنچنان که با سلیقه شخصی و ذائقه نویسنده سازگاری داشته است) و امیدوارم که مورد استفاده یکایک عزیزان خواننده قرار گیرد.
درجاتٍ:[3]
ظرف مکان، متعلق به نرفع
مفعول مطلق نائب از مصدر: نرفع رفعاً متکناً.
قالوا أن سیرق فقد سرق أخ له من قبل فأسرّها یوسف فی نفسه و لم یبدها لهم قال أنتم شرّ مکاناّ والله أعمل بما تصفون (77) قالوا یا أیها العزیز أنّ له أباً شیخاً کبیراً فخذ أحدنا مکانه أذّا نرئک من المحسنین (78) قال معاذالله أن ژتأخذ ألاّ من وجدنا متاعنا عنده أنّا أذاً لظالمون(79)
ترجمه: برادران گفتند: اگر او- بنیامین- دزدی کند، جای تعجب نیست، برادرش یوسف نیز قبل از او دزی کرد. یوسف سخت ناراحت شد و این ناراحتی را در درون خود پنهان داشت و برای آنها آشمار نکرد. همچنین اندازه گفت: شما از دیدگاه من از نظر منزلت، بدترین مردمید و خدا از آنچه توصیف می کنید آگاهتر است. (77) گفتند: ای عزیز! او پدر پیری دارد که سخت ناراحت میشود. یکی از ما را به جای او بگیرد. ما تورا از نیکوکاران میبینیم . (78) گفت: پناه بر خدا که ما غیر از آن کس که متاع خوند را نزد او یافتهایم بگیریم. درآن صورت ، از ظالهان خواهیم بود. (79)
اعراب: أن یسرق….: اِن حرف شرط جازم فعلین است. . «یسرق» ، فعل شرط و مجزوم به أن شرطیه میباشد. و اما جواب شرط: همانطور که میدانیم، در شر، بحث سبب و مسببّ مطرح است. یعنی جزای شرط باید مسبب از فعل شرط باشد. مثلاً گفته میشود : اگر او دزدی کند. تنبیهش میکنیم. در این جمله چنانکه میبینید، جمله «تنبیهش میکنیم» مسبب از دزدی کردن است. به عبارت دیگر «دزدی کردن» سببی است برای «مورد تنبیه واقع شدن» . اما است، چنین ارتباط علت و معلولی دیه نمیشود.لذا علیرغم اینکه برخی از ادبا خود جملة «فقد سرق…..» را جزای شرط گرفتهاند[4]، به نظر میرسد باید چیزی در تقدیر گرفته شود. مثلاً گفته شود: «اگر او دزدی کند، جای تعجب نیست چرا که برادرش هم قبل از او دزدی کرد». چنانکه در ترجمه ذکر شده از آیه نیز این مطلب روشن است.
فأسترها: در اینجا فنی وجود دارد که ادیبان از آن به عنوان «اضما علی شریطة التفسیر» یاد میکنند. یعنی چیزی اول بصورت مبهم و فقط با ذکر یک ضمیر آورده شود و سپس با عبارتی که ذکر میشود، ابهام آن ضمیر بر طرف شده و منظور از آن مشخص شود.
بنابراین، تقسیر«ها» در فعل «فأسرها» جمله «انتم شرمکاناً» میباشد. و این ضمیر به این دلیل مؤنث آورده شده که لفظ «جمله» مؤنث میباشد. مانند این است که گفته شود: فأسر الجملة التای هی قوله انتم شرمکاناً»[5]
ابن مسعود، این کلمه را به جای «فاسرها» «فأسرّها» و فأسرّه» خوانده است. که معلوم میشود به جای «حمله» ارادة «قول» یا «کلام» کرده است.[6]
برخی نیز معتقدند ضمیر «ها» به «نسبت سرقت دادن برادران به یوسف» برمیگردد.[7]
برخی نیز معتقدند که در کلام، تقدیم و تأخیری صورت گرفته است: یعنی اصل آن چنین بودن: «قال می نفسه انتم شر مکاناً و أسرها» یعنی این کلمه را پنهان کرد.[8]
قال انتم شرمکاناً : استیناف بیانی.[9]
بدل از جمله «فأسرّها».[10]
مکانه[11]: مفعول دوم برای فعل امر «خذ» به تضمین معنای «اجعل»
ظرف و متعلق به فعل «خذ»
أن نأخذ: مصدر مؤول مجرور به حرف جر «من» متعلق به عامل مفعول مطلق «معاذ» یعنی ممکن است چنین چیزی باشد: أعوذبالله معاذاً من أن نأخذ (مِن أخذنا غیرً من وجدنا… )
نکتة قابل ذکر اینکه در زبان عربی، حذف حرف جر قبل از «أن» و «أن» قیاسی است.
الاّ من: استنثنای مفرغ، بنابراین مستثنی به خواهش عامل، اعراب میگیرد. و در اینجا کلمة «من» لفظاً مبنی بر سکون، و محلاً منصوب، مفعول به برای «نأخذ» میباشد.
توضیح: استثنای مفرغ،آن است که مستنثنی در کلام ذکر نشده باشد. و در اینجا شاید منظور چنین باشد: «معاذالله أن نأخذ شخصاً أو فرداً غیرَ من وجدنا…. »
فلمّا استیئسوا منه خلصوا نجیاّ قال کبیر هم إلم تعلموا أن أباکم قد أخذ علیمک موثقا من الله ومن قبل ما فرّطتم فی یوسف فلن ابوح الأرض حتیّ یأذن لی أبی أو یحکم الله لی و هو خیر الحاکمین(80).
ترجمه: هنگامی که برادران ا زاون مأیوس شدند، به کناری رفتند و با هم به نجوا پرداختند. برادر بزرگشان گفت: آیا نمیدانید پدرتان از شما پیمان الهی گرفته، و پیش از این درباره یوسف کوتاهی کردید؟ من از این سرزمین حرکت نمیکنم تاپدرم به من اجازه دهد. یا خدا درباره من داوری کند. که او بهترین حکم کنندگان است. (80).
شرح لغات:
استیأسوا: «»یئسوا. و زیادة المسین و المَاء فی المبالغة. نحو استعصم[12]».
«الیأس: قطع الطمع من الامر».[13]
خلصوا: «اعتزلو و انفردوا عن الناس خالصین لایخالطهم سواهم».[14]
نجیّاً: « النجی مصدر بمعنی التناجی کما قیل «و اذهم نجوی» تنزیلاً للمصدر منزلةالوصف. أو قوماً نجیّلً أی مناجیاً لمناجات بعضهم بعضاً»[15]
«نجی به معنای کسی است که آهسته و در گوشی حرف بزند. که هم وصف مفرد می شود، مثل «و قربناة نجیاً» و هم وصف جمع، مثل اینجا. زیرا اصل کلمة مصدر است که صفت واقع میشود.»[16]
لن أبرحً: «بَرحَ براحاَ به معنی دور شدن انسان از موضع خود میباشد».[17]
اعراب:
نجیاً: حال از فاعل «خلصوا» یعنی «واوا». این لغت، مفردی است در موضع جمع مانند: ثم نخرجکم طفلاً. [18] و[19]
و من قبل ما فرطتم فی یوسف:
«ما»:[20]
زائده[21] - «من قبل» متعلق به فرطتم - فرطتم من قبل.
مصدریه مرقوع ومبتدا/ من قبل: خبر- نفریطکم فی یوسف من قبل.
منصوب، عطف برمعمول «تعلموا» - الم تعلموا أخذَ
الیکم … و تفریًطًکم من قبل فی یوسف.
منصوب، معطوف بر اسم أن خبر: فی یوسف
خبر: من قبل.
موصوله[22]: مرفوع و مبتدا.
أرجعوا ألی أبیکم فقولوا یا أبانا أن ابنک سرق و ما شهدنا ألا بما علمنا و ما کناً للغیب حافظین (81) و سئل القریة البتی کنا فیها و العیر التی أقبلنا فیها و أنا لصادقون (82) قال بل سؤلت لکم افنسکم أمراً فصبر جمیل عسی الله أن یأتینی بهم جمعیا أنّه هو العلیم الحکیم (83).
ترجمه :شما به سوی پدرتان بازگردید و بگویید: پدر جان! پسرت دزدی کرد وما جز به آنچه میدانستیم گواهی ندادیم و ما از غیب آگاه نبودیم. (81) و اگر اطمینان نداری از آن شهر که در آن بودیم سؤال کن و نیز از آن قافله که با آن آمدیم، بپرس. ومادر گفتار خود، صادق هستیم. (82) یعقوب گفت: هوای نفس شما، مسئله را چنین در نظرتان آراسته است. من صبر میکنم، صبری زیبا و خالی از کفران. امیدوارم خدواند همه آنها را به من بازگرداند، چرا که او دانا و حکیم است. (83)
شرح لغات:
بل سوّلت: «بل» حرف اضراب است و برای اینکه معنی اضرابش صحیح باشد، میبایست جملهای در تقدیر گرفته شود و آن این است:
«لیس الأسر کما اخبرتم حقیقةً بل سوّلت لکم….»[23]
اعراب:
فصبر جمیل: مراجعه کنید به آیه 18.
أن یأتینی: مصدر مؤوّل، محلاً منصوب، خبر «عسی»
جمیعاً: حال از ضمیر «هم» در «مبهم».
و تولی عنهم وقال یا أسفی علی سویف و ابیضت عیناه من الحزن قهو کظیم (84) قالو تالله تفتؤا تذکر یوسف حتیّ تکون مرضاً أو تکون من الهالکین (85) قال أنّما اشکوا بثیّ و حزنی ألی الله و أعلم من الله ما لاتعلمون (83)
ترجمه: و از آنها روی برگرداند و گفت: وا اسفا بر یوسف! و چشمن او از اندوه سفید شد، اما خشم خود را فر میبرد و هزگر کفران نمیگرد. (84) گفتند: به خدا تو آنقدر یاد یوسف میکنی تا در آستانه مرگقرار گیری، یا هلاک گردی. (85) گفت: من غم و اندوهم را تنها به خدا میگویم و شکایت نزد او میبرم. و از خدا چیزهایی میدانم که شما نمیدانید. (86).
شرح لغات:
«تولّی: أغرَضَ / أسف: أشد الحزن و الحسرة/ تفتؤا: ای لاتفتؤا و
معناه: لاتزال/ حرضاً: مشفیاً علی الهلاک/ بثّ: اصعب الهمّ الذی لا یصبر علیه صاحبه فیبشّه الی الناس ای ینشره».[24]
اعراب:
علی یوسف: متعلق به أسفی.[25]
متعلق به «یا» به گونهای که در آن معنای «اتحسر» نهفته باشد.[26]
تفتؤا (لاتفتؤا): جواب قسم و بدون محل اعرابی.
تذکر: محلاً منصوب ، خبر «تفتؤا»
یا بنیّ اذهبو فتحسّسوا من یوسف و أخیه و لا تیئسوا من روح الله أنّه لایایئس من روح الله ألاّالقوم الکافرون (87) فلما دخلوا علیه قالو یا ایها العزیز مسّنا و أهلنا الضّرّ وجئنا ببضاعة مزجاة فأوف لنا الکیل و تصدّق علینا أن الله یجزی المتصدّقین (88)
ترجمه: پسرانم! بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خدا مأیوس میشوند. (87) هنگامی که آنها بر او یوسف وارد شدند، گفتند: ای عزیز! ما و خاندان ما را ناراحتی فرا گرفته و متاع کمی برای خرید مواد غذایی با خود آوردهایم. پیمانه را برای ما کامل کن و بر ما تصدق و بخشش نما که خواند، بخشندگان را پاداش میدهد. (88)