دسته بندی | مدیریت |
بازدید ها | 10 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 41 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 31 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
کمتوانیذهنی
هم اکنون تعاریف متعددی برای کمتوانیذهنی وجود دارد که جامعترین آنها توسط انجمن کمتوانی ذهنی امریکا ارائه شده است تعریفی که این انجمن در سال 1983 ارائه کرد چنین است: کمتوانیذهنی به کارکرد هوش عمومی اطلاق میگردد که به طور قابل ملاحظهای زیر متوسط است و منجر به اختلالاتی در رفتار انطباقی شده یا با چنین اختلالاتی همراه است و در جریان دوره تحول ظاهر میشود (اسکلاک، لوکاسون، شوگرن و همکاران، 2007 به نفل از AAIDD).
کارکرد هوش عمومی، به عنوان نتایج حاصل از اجرای آزمونهای استاندارد شده هوش عمومی که به این منظور تهیه شده و با شرایط منطقهای یا کشوری، منطبق شده اند، تعریف میشود.
به طور قابل ملاحظهای زیر متوسط به عنوان هوشبهر 70 یا پایینتر از 70 در مقیاسهای استاندارد شده هوش تعریف میشود، حد بالای هوشبهر به عنوان یک رهنمود است و برحسب پایایی آزمون هوش استفاده شده میتوان تا 75 یا بیش از 75 منظور شود.
رفتار انطباقی عبارت است از آن مقدار از معیارهای استقلال شخصی و مسئولیت اجتماعی مربوط به گروه همسن و هم فرهنگ را که فرد برآورده میکند. انتظارات مربوط به رفتار انطباقی با تغییر سن تقویمی متفاوت است.
نقایص در رفتار انطباقی ممکن است در حوزههای زیر ظاهر شود:
1- در خلال نوزادی و اوایل کودکی در حوزههای: تحول مهارتهای حسی و حرکتی، مهارتهای ارتباطی، مهارتهای خودیاری و اجتماعی شدن.
2- در خلال کودکی و نوجوانی در حوزههای: کاربرد مهارت های تحصیلی پایه در فعالیتهای روزانه زندگی، کاربرد استدلال و قضاوت مناسب در غلبه بر محیط.
3- در خلال اواخر نوجوانی و بزرگسالی در حوزه مسئولیتهای شغلی و اجتماعی.
دوره تحول به عنوان دوره زمانی بین حاملگی و 18 سالگی تعریف میشود (سیف نراقی و نادری،1386).
دال[1] (1941) فرد کمتوانذهنی را با ویژگیهای زیر توصیف میکند.
1- از نظر ذهنی ناهنجار است.
2- کمتوانیذهنی از بدو تولد یا سالهای اولیه رشد وجود دارد.
3- در بلوغ کمتوانیذهنی او قابل تشخیص است.
4- نقص ذهنی ناشی از یک عامل اساسی مانند ارث یا بیماری است.
5- در روابط اجتماعی، شایستگی و صلاحیت لازم را ندارد و نمیتواند امور خود را مستقل اداره کند.
6- نقص ذهنی قابل درمان نیست
تعریف جدید انجمن کمتوانیذهنی آمریکا (2007) به این صورت است:
"کمتوانی ذهنی عبارت است از کارکرد هوشی زیر متوسط معنیدار و وجود محدودیتهای همزمان در دو یا چند حوزه از حوزههای مهارتهای اجتماعی، کاربرد منابع جامعه، خود راهبری، سلامت و ایمنی، عملکردهای تحصیلی، اوقات فراغت و اشتغال. کمتوانیذهنی پیش از هجده سالگی آشکار میشود." هوش پایین تر از متوسط معمولاً با نحوه عملکرد آزمودنی در آزمونهای هوشی تعیین میشود که در واقع تعیین آن با کوشش آلفردبینه[2] انجام شد. وی قصد شناسایی کودکانی را داشت که توانایی استفاده از برنامه تعلیم و تربیت صنعتی فرانسه در آغاز قرن بیستم را نداشتند (سیف نراقی و نادری، 1386).
از نیمه قرن بیستم، اصطلاح کفایت اجتماعی شامل مهارتهای اجتماعی و رفتار سازشی به عنوان عاملی در تشخیص کمتوانیذهنی مطرح شده است. اهمیت رفتار اجتماعی در تشخیص کمتوانیذهنی را میتوان در نظریه بیولوژیک درباره هوش بوضوح مشاهده کرد. ثرندایک [3] هوش را متشکل از هوش انتزاعی، هوش عینی و هوش اجتماعی دانست (هاردمن[4]، درو[5] و اگن[6]، 1388).
چهار فرض زیر برای کاربرد کمتوانذهنی ضروری است:
1- ارزیابی معتبر باید پراکندگی فرهنگی و زبانی و تفاوتهای موجود در ارتباط و عوامل مربوط رفتار را مورد توجه قرار دهد.
2- محدودیتدر مهارتهای سازشی، در قلمرو محیطهای اجتماعی همسالان رخ میدهد و بر اساس نیازهای فردی شخص کم توانی ذهنی برای حمایت، مشخص می شود.
3- محدودیت مهارتهای سازشی خاص، اغلب با دیگر تواناییهای فرد در مهارتهای سازشی یا دیگر قابلیتهای مشخص همراه است.
4- با ارائه حمایتهای مناسب به طور مستمر در طول یک دوره زمانی کارکرد زندگی فرد کم توان ذهنی به طور کلی بهبود خواهد یافت (شالوک[7]، لوکاسون[8]، شوگرن[9]، برویک دافی[10]، باردلی[11] و بوندیکس[12]، 2007).
1-1-2 شیوع:
نمره میانگین در یک آزمون هوش 100 است. به طورنظری، انتظار می رود که 27/2 درصد جمعیت در فاصلۀ دو انحراف استاندارد از میانگین و یا خیلی پایین تر از میانگین قرار گیرند ( هوش بهر 70 بر اساس مقیاس هوش وکسلربرای کودکان[13]– تجدید نظر شده یا وکسلرIII ). این برداشت بر پایۀ این فرض است که هوش مانند بسیاری از صفات انسانی دیگر، بر اساس منحنی توزیع طبیعی، پراکنده شده است. این منحنی توسط انحراف استاندارد میانگین ها به هشت ناحیه تقسیم شده است. در آخرین ویرایش وکسلر(WISC-III)،انحراف استاندارد نمرۀ هوش 15 در نظر گرفته شده است و 14/2 درصد جمعیت بین 55 و 70 نمره بهره هوشی و3/1درصد جمعیت کمتر از 55 نمره کسب می کنند. بنابراین، به نظر می رسد که 27/2 درصد باید بین 55 تا 70 قرار گیرند. به هرحال ارقام واقعی شیوع[14] دانش آموزانی که به عنوان کم توان ذهنی شناسایی می شوند، بسیار پایین تر از این است. شیوع کم توانی ذهنی در حدود 1 تا 5/1 درصد گزارش شده است( هالاهان و کافمن،1994).
[1].ِDoll, E. A
[2].Binet, A.
[3].Thorndike, E. L.
[4]. Hardman, M.M.
[5]. Drew, C.J
[6]. Egan, M.M.
[7]. Schalock, R.L.
[8]. Lukasson , R.A.
[9]. Shogren , K.A.
[10]. Borthwick-Duffy ,S.
[11]. Bradley, V.,
[12]. Buntinx, W.H.E.
[13]. Wechsler Intelligence Scale for Children
[14]. prevalence
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 9 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 93 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 55 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
سازگاری و ناسازگاری
سازگاری یا ناسازگاری امری ساده و به آسانی قابل وصول نیست، چون سازگاری امری است که با ملاک عینی ثابت نداردکه بتوان آن را دقیقاً اندازه گرفت، یک رفتار معین میتواند در یک فرهنگ سازگار، همان رفتار در فرهنگ دیگر ناسازگار باشد. رفتار انسان به شدت تابع زمینههای فرهنگی است. اساس تعریف ناسازگاری را رفتار شکل میدهد. ناسازگار یا کژخو به افرادی گفته میشود که معمولاً از هوش عادی و یا حتی هوش بالایی برخوردارند ولی دارای رفتار غیر عادی بوده یا به اصطلاح دچار اختلالات سازگاری هستند.عطاری و همکاران؛(1382).
سازگار شدن با محیط مهمترین منظور و غایت همهی فعالیتهای ارگانیزم است. در همهی دوران زندگی خود در هر روز و ساعت سرگرم آنیم که خود دگرگون شده و دگرگون نشده را سازگارکنیم. زندگی کردن درحقیقت چیزی جز عمل سازگاری نیست. به نظر مک دالند[1] وقتی میگوییم فردی سازگار است که پاسخهایی که او را به تعامل با محیطش قادر میکنند، آموخته باشد. در نتیجه به نحو قابل قبول مانند اعضای جامعهی خود رفتار کند تا احتیاجاتش ارضا شود. زارع پور و ندپور؛(1383).
23-2- تعاریف در حیطه سازگاری اجتماعی
از نظری لغوی فعل سازگار شدن به معنی متناسب بودن، مربوط بودن و انطباق یا وفق دادن می باشد.درلغت نامه دهخدا سازگاری موافقت درکار- حسن سلوک معنی شده است میرویسی؛ (1385)
سازگاری یک فرآیند پویای روانشناسی است که از مراحل به هم پیوستهای تشکیل شده است، افراد برای ایجاد سازگاری باید مراحلی را پشت سر بگذارند. فرایند سازگاری از نیاز یا سائق شروع میشود و با ارضای آن تمام میشود، به عنوان مثال در صورتی که یک نوجوان احساس طرد شدن کند، به احساس تعلق نیاز پیدا میکند که از طریق پذیرفته شدن توسط والدین، معلمان یا گروه همسالان میسر میشود. بنابراین میتوان مراحل سازگاری را خروج از حالت تعادل و رسیدن به حالت تعادل مجدد دانست. بیلدر و رابرت[2]؛(1990)، به نقل از کدیور؛(1371). روانشناسان سازگاری فرد را در برابر محیط مورد توجه قرار دادهاند و ویژگیهایی از شخصیت را بهنجار تلقی کردهاند که به فرد کمک میکنند تا خود را با جهان پیرامون خویش سازگار نماید، یعنی با دیگران در صلح و صفا زندگی کند و جایگاهی برای خود به دست آورد. اتکینسون و هیلگارد[3]؛(1989)به نقل از براهنی و همکاران؛(1382). در این میان، سازگاری اجتماعی انعکاسی از تعامل فرد با دیگران، رضایت از نقشهای خود و نحوهی عملکرد در نقشهاست که به احتمال زیاد تحت تأثیر شخصیت قبلی، فرهنگ و انتظارات خانواده قرار دارد.
از آنجا که سازگاری اجتماعی مفهوم عام و گستردهای میباشد، تعریفی که مورد اتفاق نظر اکثریت متخصصان باشد وجود ندارد، اما از عمدهترین تعاریف سازگاری اجتماعی میتوان به تعاریف زیر اشاره کرد:
خدایاری فرد؛(1385) معتقدند که سازگاری، تمایل ارگانیزم برای تغییر فعالیتهای خود در راستای با محیط است که در واقع پاسخی به تغییرات محیط پیرامون میباشد. این ویژگی تعامل و سازگاری فرد با دیگر افراد و ساختارهای ارزشی در واقع مهارت اجتماعی است که تعامل پیوندها و مناسبات او با دیگران و جنبههای ارزشی جامعهای که در آن زندگی میکند را تأمین میکند. با توجه به این تعریف باید تمایزی بین سازگاری فیزیولوژیک و سازگاری اجتماعی قائل شد. زیرا اگر ارضای نیازهای فیزیولوژیک زندگی برای موجود غیر ممکن شود بقای موجود زنده به خطر میافتد. ولی سازگاری اجتماعی برعکس نیازهای فیزیولوژیک در صورت برآورده نشدن آسیبی به بقای موجود زنده از نظر زیستی نمیرساند اما رفتارهای او را غیرانطباقی میکند. دبوراه، ترنر و رومانو[4]؛(1993) سازگاری اجتماعی را جریانی میدانند که توسط آن روابط میان افراد، گروهها و عناصر فرهنگی در وضع رضایت بخشی برقرار باشد. به عبارت دیگر روابط میان افراد و گروهها طوری برقرار شده باشد که رضایت متقابل آنهارا فراهم سازد. تیلور، لتیا و شلی[5] سازگاری اجتماعی را مترادف با مهارتهای اجتماعی میدانند، از نظر آنها مهارتهای اجتماعی عبارت است از توانایی ایجاد ارتباط متقابل با دیگران در زمینههای اجتماعی خاص که در عرف جامعه قابل قبول و ارزشمند باشد. این مهارتها باید دارای بهرهای دوجانبه باشد. به عبارتی دیگر در عین حال که برای شخص مفید است برای دیگران نیز سودمند باشد. خدایاری فرد؛(1385).
از نظراشناینبرگ[6]؛(1992) درجریان سازگاری اجتماعی موضوع ارتباط فرد با افراد دیگر مطرح میشود. دراین جریان، برخورد انگیزهها و خواستههای فرد با ضروریات سازندگی گروهی نمایان میشود. سازگاری اجتماعی به عنوان یک شاخص روانشناختی در برگیرندهی قالبهای اجتماعی، مهارتهای اجتماعی، علایق اجتماعی، روابط خانوادگی، روابط مدرسهای و روابط اجتماعی تعریف میشود. فرقدانی؛(1383).
1 Mc Dalland
2 Bilder & Robbert
[3] Atkinson & Hilgard
1 Deboruh, Turner & Romano
2 Taylor, Lettia & Shelley
3Steinberg
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 14 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 53 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 33 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
معرفی مدلهای حمایت از صادرات
مدل اگزیم بانکها (مدل آمریکایی)
در این الگو دولتها از مکانیزم اگزیم بانک جهت تقویت صادرات کشور استفاده و کلیه فعالیتهای مربوط به اعطای اعتبار صادراتی ، پوشش ریسکهای مربوطه را اگزیم بانک انجام می دهد. مانند اگزیم بانک آمریکا که تاکنون چند بار تمام سرمایه خود را از دست داده است ولی با توجه به هدف حمایت از صادرات از سوی دولت آمریکا تامین مالی شده و سودآوری آن به هیچ عنوان مدنظر نیست.
کشورهایی که از این مدل استفاده می کنند دارای صفات مشترک چندانی نیستند ، به عنوان مثال این مدل در کشورهای توسعه یافته عمومیت ندارد و کشورهای اروپایی نیز عمدتاً از مدل موسسات بیمه و تضمین صادرات استفاده می کنند .
علاوه بر آمریکا ، ترکیه نیز از این مدل استفاده و همانند آمریکا تاکنون چندین بار سرمایه خود را از دست داده است . به طور کلی در این مدل سودآوری بانک به هیچ عنوان مورد نظر نبوده و تنها حمایت از صادرات حتی به قیمت از دست دادن همه سرمایه بانک ، هدف غایی می باشد و اگزیم بانک که ماهیت دولتی دارد ، مسئول حمایت از تجارت خارجی ، صادرکنندگان ، پیمانکاران و سرمایه گذاران در خارج از کشور می باشد .
در کشورهای آسیایی مدل غالب ، مدل ترکیبی (اروپایی ، آمریکایی) می باشد ، اما با این وجود برخی از کشورهای آسیایی نظیر فیلیپین و تایلند نیز از این مدل استفاده می کنند .
برای درک بهتر این مدل به بررسی اجمالی اگزیم بانک آمریکا به عنوان نمونه اصلی این مدل پرداخته می شود :
اگزیم بانک آمریکا
اگزیم بانک آمریکا در سال 1934 تاسیس شده است و زیر نظر دولت فدرال اداره می شود . اگزیم بانک آمریکا ، در واقع به نوعی ECA [1] کشور آمریکا است . برنامه های اصلی اگزیم بانک آمریکا عبارتست از تامین مالی صادرکنندگان در قالب وامهای مستقیم ، گارانتی های اعتباری صادراتی ، گارانتی های بازپرداخت وامها ، بیمه اعتبار صادراتی و برنامه های تامین مالی ویژه .
در سال 2010 در بین 7 کشور صنعتی حدود 20% MLT [2] متعلق به کشور آمریکا بوده است که بیانگر عملکرد مناسب اگزیم بانک این کشور است . معمولاً ECA در 7 کشور صنعتی از صادرات به برخی از کشورهای در حال توسعه حمایت نمی کنند . اما اگزیم بانک آمریکا دارای چنین محدودیتی نیست . این بانک قراردادهای صادراتی که می تواند منعقد شود را شناسایی و اجازه تامین مالی چنین قراردادهایی را می دهد و موضوعات مربوط به محدودیتها را شناسایی می کند .
اقتصاد و تغییرات محیط در دستیابی اگزیم بانک به اهدافش تاثیر دارد . در میان کشورهای G7 ، تنها اگزیم بانک آمریکا به طور سیستماتیک اقدام به انتشار گزارشهای نظارتی محیطی می نماید .
در 11 مارس 2011 ،تجدید نظر در ساختار اگزیم بانک توسط کنگره آمریکا مطرح شد ، یکی از این موضوعات خصوصی شدن اگزیم بانک آمریکا بود . بخش خصوصی دارای کارآیی بهتر به نسبت دولت فدرال است ، اما بحران مالی منجر به کاهش توانایی بخش خصوصی در تامین مالی شده است و این در حالی است که دیگر کشورهای پشتیبانی اعتباری رسمی رو به رشد از صادرات دارند . همچنین مسائل مربوط به تدارکات های مربوطه را نیز باید در نظر گرفت . گزینه دیگر استفاده از ECAs به جای اگزیم بانک مانند کشورهای اروپایی است . اما کنگره آمریکا در نهایت این گزینه ها را رد و در خصوص برخی از سیاستهای اگزیم بانک تصمیم گیری و برای مدت 5 سال این سیاستها را تصویب نمود . کنگره آمریکا عملکرد اگزیم بانک را بر پایه میزان مبادلات ، انواع محصولات ، بخشهای صنعت ، صادرکنندگان حمایت شده در مقابل ECAs آنالیز کند (Shayerah Ilias , 2011 , p.19-20).
لازم به ذکر است در کشور آمریکا موسسه OPIC [3] به ارائه اعتبار و بیمه ریسکهای سیاسی برای سرمایه گذاران خارج از کشور جهت پروژه های مربوط به کشورهای در حال توسعه می پردازد و نیز موسسه CAN Credit [4](خصوصی) نیز به فعالیت مشغول است ، با این وجود مسوول اصلی حمایت از صادرات در این کشور ، اگزیم بانک این کشور می باشد . و منظور از این مدل نیز همین می باشد ؛ اعطای تسهیلات ، بیمه و سایر تضمینات جهت حمایت از صادرات از سوی اگزیم بانک ، بدون لحاظ سودآوری آن .
در این مدل توان اقتصادی دولت حائز اهمیت است و نیز باید توجه نمود که آیا وجود اگزیم بانک صرفه اقتصادی خواهد داشت یا خیر؟[5]
مدل موسسات بیمه و تضمین صادرات (مدل اروپایی)
در برخی کشورها در کنار اگزیم بانک ، ECA فعالیت می کند که در قسمت 2-2-4 به آن پرداخته خواهد شد . در برخی کشورهای دیگر نیز ارائه تسهیلات از طریق بانکهای تجاری (به خاطر ظرفیت و هزینه های موجود) ارائه می شود که در این بخش به اینگونه مدل اشاره می گردد .
مؤسسات بیمه اعتبار صادراتیECAs)) بعنوان یکی از اجزاء مهم و حیاتی نظام مالی صادراتی و یکی از ارکان زیربنایی اقتصادی جهت کاهش ریسک صادرکنندگان می باشد.
[1] Export Credit Agency
[2] Medium –Long Term
[3] Overseas Private Insurance Corporation
[4] Coface North America
[5] به عنوان مثال دولت سنگاپور اظهار داشته که تاسیس اگزیم بانک برای این کشور توجیه اقتصادی ندارد و طرح بین المللی سازی تامین مالی و طرح بیمه وام را مطرح نموده اند.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 28 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 33 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 27 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
مسئولیت پذیری
روابط بین کودکان و والدین و سایر اعضای خانواده را می توان به عنوان یک نظام یا شبکه ای از بخش های دانست که در کنش متقابل با یکدیگر هستند. نظام خانواده در مجموعه ای از نظام بزرگتر قرار گرفته است. این نظام به طور مستقیم یا غیر مستقیم از طریق روشهای مختلف تربیت کودک در کودکان تاثیر می گذارد(مهرابی ،1379).
خانواده نخستین عامل موثر در ایجاد مسئولیت در افراد است. مسئولیت فرایندی است که فرد باید از اولین سالهای کودکی آموخته باشد تا با وظایف متعددی که در دورانهای مختلف زندگی روبرو می شود مسئولانه برخورد نماید.
برای ایجاد مسئولیت پذیری ابتدا باید خود والدین افرادی متعهد و مسئول باشند و به تناسب رشد کودک وظایفی که با توانایی های وی مطابقت دارد به او واگذار کند و به مجرد آن که سطح توانایی بالاتر رفت فرصت های را در اختیار او قرار دهند و لازم است والدین قواعد و محدودیت های رفتاری را بطور صحیح روشن کنند تا کودکان در انجام مسئولیت ها با مشکلاتی مواجهه نشوند(روزمن[1] ،1995). مسئولیت پذیری یک مهارت اجتماعی است که تا به حال تعاریف گوناگونی از آن به عمل آمده است. استفنز[2] (1987) ، مهارتهای اجتماعی را به 4 دسته ی مربوط به خود ، محیط ، کار و میان فردی تقسیم کرده است که مسئولیت پذیری به صورت های مختلف در هر یک از این 4 معقوله ذکر شده است(استفنز به نقل از سبحانی نژاد ،1379).
در آموزش مسئولیت به کودکان سه عامل ارزشها ، طرز تلقی و مهارت ها تاثیر دارند. ارزشها و اعتقادهای خانواده درباره مسئولیت و نوع آن ، تعیین کننده دامنه فعالیت والدین در جریان آموزش مسئولیت می باشد. طرز تلقی والدین در باره میزان آزادی کودکان در داخل خانواده و دادن اجازه به آنها جهت ابراز احساسات نیز می تواند عامل دیگری در جریان آموزش مسئولیت به کودکان محسوب گردد. بدیهی است که تبحر و مهارت والدین در زمینه روشهای تربیت کودک و نحوه مواجهه با رفتارهای کودک در موارد متعدد نیز میتواند عامل تعیین کننده دیگری در آموزش به مسئولیت به کودکان باشد. آموزش مسئولیت به کودکان باعث رشد توانایی و شکوفایی استعدادهای آنها می شود و باعث می شود که آنها بعدا با مشکلات به راحتی کنار آمده و مسئولیت زندگی خود را به عهده بگیرند(شفیع آبادی ،1372).
مسئولیت پذیری تعریف و مفاهیم
مسئولیت پذیری در فرهنگ نامه ی دهخدا به معنی" ضمان ، تعهد ضمانت ، مواظبت به اموری کردن ، متعهد بودن "آمده است.
مطهری مسئولیت پذیری را شامل سه عنصرمی داند:
1-بشر دوستی : انسان برخوردار از ایمان در قبال همه افراد بشر احساس مسئولیت دارد.
2-عنصر عشق : که مقدمه ی همزیستی پر از لطف در روح انسان است و مقدمه ی یگانگی و وصول به حقیقتی عالی تر از افق انسان است.
3-آزادی : انسان باید آزاد باشد تا به کمالات خود برسد. حتی به تعبیری خودش باید خودش را انتخاب کند پس انسان آزاد و مختار است و در مقابل این آزادی مسئولیت دارد و باید بین مسئولیت و اختیار یک توازنی باشد(مطهری به نقل از علی آبادی ، 1382).
زنگویی(1370)، مسئولیت پذیری را چنین تعریف کرده است:
انسان به فراخور توان و استعداد خود در جهت سامان بخشیدن به نابسامانی های جامعه از خویش مایه گذارد و به صورت خستگی ناپذیری تلاش و از خود گذشتگی نماید. از نظر او احساس مسئولیت شامل مولفه های عزت نفس ، تقوی ، بهبود وضعیت ، انضباط و شناخت ارزش های حاکم بر جامعه است.
گلن[3] در سال(1988) مسئولیت پذیری را توانایی محاسبه دقیق محدودیت ها و عواقب موقعیت های خاص ، امتیازات ، آزادی ها ، تحلیل علل ، عوامل موثر در موقعیت و سازگاری متناسب رفتار های شخصی می داند. وی معتقد است احساس مسئولیت نوعی احساس عملی در به کار گیری توانایی ها و کوشش برای تطابق و سازگاری با مردم است (قربانی واقعی1384).
کلمز و بین مسئولیت را از لحاظ لغوی به معنی "توانایی پاسخ دادن و در عرف عام به مفهوم تصمیم گیری مناسب و موثر "دانسته اند . منظور آنها از تصمیم گیری مناسب ، آن است که فرد در چهارچوب هنجارهای اجتماعی و انتظاراتی که از او می رود ، دست به انتخابی بزند که سبب ایجاد روابط انسانی مثبت ، موفقیت ، افزایش ایمنی و آسایش خاطر وی شود. منظور ازپاسخ موثر پاسخی است که فرد را قادر می سازد تا به هدفهایی که باعث تقویت عزت نفسش می شود دست یابد(کلمز و بین[4] ،ترجمه علی پور،1385).
بدلی[5] در تعریف مسئولیت پذیری می گوید : مسئولیت پذیری فردی و شخصی به این معنا است که انسان پاسخگوی رفتارش که شامل افکار، تصمیمات ، انتخاب ها ، گفته ها و اعمال است ، باشد. به عبارتی معترف مسبب رفتارهایش باشد(بدلی ، 1985، به نقل از سبحانی نژاد ،1379 ).
[1]-Roseman
[2]-Stephens
[3]-Glenn
[4]-Clemes and Bean
[5]-Bedly
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 15 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 98 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 52 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
-2 مقدمه
سازگاری از مسائل مهمی است که از همان ابتدای خلقت بشر مورد توجه بوده اما از نظر علمی سابقه چندانی ندارد. شروع کار علمی در مورد سازگاری از سال 1984 آغاز شد که راتوس و نوید[1] مدلی را برای سازگاری ارائه کردند. در سال 1992 لازاروس و فولک من[2]، کار آنها را ادامه دادند و مدل جدیدی برای سازگاری ارائه دادند. در سال های بعد رابطه بین سازگاری و متغیرهای دیگر توسط محققان انجام شد. ازجمله فلورشلم[3]، به نقل از مظاهری(1389) بیان می کند پژوهشگرانی همچون اسپیرمن[4] 1990، مندونکا [5]1981، کان[6] 1989 و بالارد[7] در سال 1992 به بررسی شیوه های افزایش سازگاری از راههای رفتاری و رفتاری شناختی و به شیوههای گروهی و کوتاه مدت پرداخته اند.
سازگاری و هماهنگ شدن با خود و محیط پیرامون خود برای هر موجود زنده ضروری است و تلاش روزمره همه آدمیان بر محور همین سازگاری دور می زند. هر انسانی آگاهانه یا ناآگاهانه می کوشد تا نیازهای متنوع و گاه متعارض خود را در محیط زندگی خود برآورده کند؛ و از آنجا که باید نیازهای خود را در قالب ساخت اجتماعی برآورده کند، سازگاری او لاجرم سازگاری اجتماعی است (مظاهری، 1389).
وینزمن[8] به نقل از علی پور (1381) سازگاری انسان را در دو جنبه می داند: سازگاری انسان با خویش و درون و سازگاری انسان با دیگران و پیرامون. این دو محیط درونی و بیرونی در حقیقت دو روی یک سکه اند و با هم روابطی بسیار پیچیده و نزدیک دارند. متاسفانه بسیاری از حوائج و خواسته های آدمی به آسانی برآورده نمیشود و گاه ارضاء آن در برابر موانع و مشکلات گوناگون، مستلزم تلاش و فعالیت بسیار است که همیشه هم مثمر ثمر واقع نمی شود و چه بسا ناکامی را بدنبال می آورد.
روانشناسان همچنین سازگاری فرد را در برابر محیط مورد توجه قرار داده اند و خصوصیاتی از شخصیت را بهنجار[9] می دانند که موجب سازگاری فرد با محیط خود می گردد؛ یعنی با دیگران در صلح و صفا زندگی کند و جایگاهی در جامعه برای خود به دست آورد، ولی بسیاری از روان شناسان دیگر معتقدند که اگر اصطلاح سازگاری در معنای همنوایی با اعمال و اندیشه های دیگران اعمال شود، دیگر نمی توان توصیفی از شخصیت سالم به عمل آورد، آنها بیشتر بر ویژگی های مثبتی مانند فردیت، آفرینندگی[10] و شکوفایی استعدادهای بالقوه تاکید دارند. همچنین از سازگاری تعریفی دیگر ارائه شده که عبارت است از ثبات عاطفی و جسارت در روابط اجتماعی و نیز علاقه به تحصیل که در فرد می باشد و به صورت عاطفی، اجتماعی و آموزشی دیده میشود. در هر حال، سازگاری، یعنی تطبیق یا وفق دادن شخص نسبت به محیط. راجرز[11] در تعریف سازگاری میگوید: «منظور از سازگاری انطباق متوالی با تغییرات و ایجاد ارتباط میان خود و محیط است به نحوی که حداکثر خویشتن سازی را همراه با رفاه اجتماعی ضمن رعایت حقایق خارجی امکان پذیر می سازد». به این ترتیب، سازگاری، یعنی شناخت این حقیقت که فرد باید هدف های خود را با توجه به چارچوب های اجتماعی – فرهنگی تعقیب کند (آهنی، 1389).
آلبرت الیس[12] معتقد است رفتارهای هر فرد بستگی به نظام باور وی و تعبیر و تفسیر موقعیت ها دارد نه وضعیت عینی آن موقعیت. بنابراین بسیاری از رفتارهای ناسازگارانه و نادرست نتیجه باورهای غلط و تفسیر نادرست از اوضاع و احوال هستند اما بر اساس نظر مازلو[13] زمانی که انسان نتواند نیازهای اساسی خود را برآورده کند و در راه تحقق اهداف خود مانع ببیند، رفتار ناسازگارانه خواهد داشت (به نقل از حجاری، 1390).
موسوی (1390) سازگاری و در رأس آن سازگاری اجتماعی را، یک مفهوم نسبی میداند که تحت تأثیر فرهنگها و اعتقادات از جامعه ای با جامعه دیگر فرق می کند. به عنوان مثال، شاید رفتاری خاص در کشوری مسلمان سازگار تلقی شود ولی در کشوری دیگر و برحسب اعتقادات آنان ناسازگارانه باشد. از طرفی رفتار آدمی تحت تأثیر عوامل مختلفی از جمله خانواده، مدرسه، گروه همسالان و سایر عوامل اجتماعی قرار دارد و شخصیت انسان در صورتی به کمال می رسد که بین او و محیط پیرامونش تعادل نسبی صورت پذیرد. فشارهای اجتماعی بوضوح تاثیر فراوان بر رفتار فرد دارد. از طرف دیگر، انسان موجودی انعطافپذیر است، او نه تنها با محیط سازگار می شود، بلکه محیط را نیز مطابق خواسته های خود دگرگون می کند.
[1] . Rattus & Nevid
[2] . Lazarose& foolkman
[3] . Fellorshelm
[4] . Espierman
[5] . Mendonka
[6] . Kan
[7] . Balard
[8] . Vinsman
[9] . normal
[10] . creativity
[11] . Rogers
[12] . Ellis
[13] .Maslow