دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 6 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 12 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 5 |
مقیاس هوش اخلاقی
این پرسشنامه توسط لنیک و کیل ساخته شده و مشتمل بر 40 سوال است که به بررسی وضعیت ابعاد زیرمجموعهی (شایستگیهای) هوش اخلاقی اختصاص دارند (پیوست 2). این سوالات به صورت مساوی بین 10 بعد یا زیرمجموعهی هوش اخلاقی شامل انسجام، صداقت، شجاعت، رازداری، انجام تعهدات فردی/ مسئولیتپذیری (پاسخگویی) در برابر تصمیمات شخصی، خودکنترلی و خود محدودسازی،کمک به دیگران (قبول مسئولیت برای خدمت به دیگران)، مراقبت از دیگران (مهربانی)، درک احساسات دیگران (بشردوستی و رفتار شهروندی)، و درک نیازهای روحی خود (ایمان، اعتقاد و تواضع) تقسیم شده و هر شایستگی دارای 4 سوال است. همچنین، این 10 شایستگی به 4 دسته کلی تحت عنوان ابعاد کلی هوش اخلاقی شامل درستکاری (دارای 4بعد زیر مجموعه)، مسئولیتپذیری (دارای 3 بعد زیر مجموعه)، بخشش (دارای 2 بعد زیرمجموعه) و دلسوزی (دارای 1بعد زیرمجموعه) تقسیم میشوند.
پاسخدهندگان به هر پرسش بر روی طیف 5 گزینهای هرگز تا همیشه پاسخ میدهند، که به ترتیب به این گزینهها امتیاز ۱ تا ۵ تعلق میگیرد.
پایایی این پرسشنامه در تحقیقی که توسط بهرامی، اصمی، فاتح پناه و تفتارفه (1391) به روش آلفای کرونباخ انجام شده به میزان 89/0 گزارش شده است. همچنین در پژوهش محمدی، نخعی، برهانی و روشنزاده (1392) میزان پایایی به روش آلفای کرونباخ 87/0 گزارش شده است.
دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 3 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 44 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 22 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش هوش اخلاقی
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
اخلاق را مجموعهای از صفات روحی و باطنی انسان تعریف کردهاند که به صورت اعمال و رفتاری که از خلقیات درونی انسان ناشی میشود، بروز ظاهری پیدا میکند و بدین سبب گفته میشود که اخلاق را از راه آثارش میتوان تعریف کرد. استمرار یک نوع رفتار خاص، دلیل بر آن است که این رفتار یک ریشه درونی و باطنی در عمق جان و روح فرد یافته است که آن ریشه را خلق و اخلاق مینامند. دامنه اخلاق را در حد رفتارهای فردی تلقی میکنند، اما رفتارهای فردی وقتی که در سطح جامعه یا نهادهای اجتماعی تسری پیدا میکند و شیوع مییابد، به نوعی به اخلاق جمعی تبدیل میشود که ریشهاش در فرهنگ جامعه میدواند و خود نوعی وجه غالب مییابد که جامعه را با آن میتوان شناخت(معیدفر،1380).
مصباح یزدی (1382) در کتاب فلسفه اخلاق چهار معنی و کاربرد را برای اخلاق ذکر کرده اند که عبارتست از:
1- صفات راسخ انسان: رایج ترین و شایع ترین کاربرد اصطلاحی اخلاق در بین اندیشمندان و فیلسوفان اسلامی، عبارت است از صفات و هیأت های پایدار نفس که موجب صدور افعالی متناسب با آنها به طور خود جوش و بدون نیاز به تفکر و تأمل از انسان می شوند. شیخ ابوعلی مسکویه در تعریف
2- اخلاق می گوید : اخلاق حالتی نفسانی است که بدون نیاز به تفکر و تأمل، آدمی را به سمت انجام کار حرکت می دهد.علامه مجلسی نیز در تعریف اخلاق می گوید: اخلاق ملکه ای نفسانی است که به آسانی از انسان صادر می شود. برخی از این ملکات فطری و ذاتی اند و پاره ای از آن ها نیز با تفکر و تلاش و تمرین و عادت دادن نفس به آنها، به دست می آیند.
3- صفات نفسانی: گاهی منظور از اخلاق در اصطلاح اندیشمندان، هرگونه صفت نفسانی است که موجب پیدایش کارهای خوب یا بد می شود، چه آن صفت نفسانی به صورت پایدار و راسخ باشد و چه به صورت ناپایدار و غیرراسخ.
4- فضایل اخلاقی: گاهی نیز واژه اخلاق صرفاً درمورد اخلاق نیک و فضایل اخلاقی به کار می رود. مثلاً وقتی گفته می شود«فلان کار اخلاقی است» یا «دروغ گویی کار غیراخلاقی است» منظور از اخلاق، تنها اخلاق فضیلت است. البته در این که اصول اخلاق کدامند و آیا همه فضایل را می توان به یک یا چند فضیلت برگرداند یا نه، اختلافات فراوانی وجود دارد. به زعم فیلسوفان یونان و بسیاری از حکمای مسلمان چهار فضیلت حکمت، شجاعت، اعتدال و عدالت به عنوان فضایل مادر و بنیادین تلقی می شوند. در سنت مسیحی نیز گفته می شود که مسیحیان هفت فضیلت اصلی دارند، سه فضیلت الهیاتی و ایمان ، امید و محبت، و چهار فضیلت انسانی (مصلحت اندیشی، بردباری، اعتدال و عدالت).
5- نهاد اخلاقی زندگی: اخلاق در این اصطلاح، در عرض مسایلی چون هنر، علم، حقوق و دین،... قرار دارد و در عین حال متفاوت با آنها به کار برده می شود. بنابراین اصطلاح، اخلاق نیز مانند زبان، دین و کشور پیش از افراد بوده و«فرد در آن داخل شده و کمابیش در آن سهیم می گردد» و پس از افراد نیز خواهد بود. به عبارت دیگر وجود آن به شخص وابسته نیست، بلکه "ابزاری در دست جامعه، به عنوان یک کل، است برای ارشاد و راهنمایی افراد گروه های کوچک تر"(مصباح یزدی،1382).
هوش اخلاقی عبارت است ازتوانایی تشخیص درست ازنادرست براساس اصول جهان شمول تعریف شده. این نوع هوش، درمحیط جهانی مدرن کنونی می تواند به مثابه نوعی جهت یاب برای اقدامات عمل نماید. هوش اخلاقی نه تنها چهارچوب قوی وقابل دفاع برای فعالیت انسان فراهم می کند، بلکه کاربردهای فراوانی دردنیای حقیقی دارد. درواقع، این نوع هوش تمام انواع دیگرهوش انسان رادرجهت انجام کارهای ارزشمند هدایت می کند(بهشتی فروهمکاران،2011: 3).
بوربا (2005)هوش اخلاقی را بصورت ظرفیت تشخیص درست ازغلط، داشتن یقین های اخلاقی واقدام برمبنای آن ها به منظورارائه رفتاردرست وشرافتمندانه تعریف کرده است.
این نوع هوش، نشان دهنده ظرفیت ذهنی انسان برای تعیین اینکه چگونه اصول جهان شمول انسانی را به ارزش ها، اهداف واقدامات خود مرتبط نماید می باشد. همچنین هوش اخلاقی نشان دهنده اشتیاق وتوانایی فرد برای قراردادن معیارهایی برتروفراترازمنافع خود وحتی موضوعاتی نظیر اثربخشی درکانون واکنش های فردی است(تورنروبارلینگ،2002: 312).
اصول ضروری هوش اخلاقی
اصول هوش اخلاقی ازدیدگاه بوربا(2005) به این شرح می باشد:1
1-همدردی: تشخیص علایق واحساسات افراد که شامل مراحل زیر می باشد:
v الف)پرورش آگاهی؛
v ب)افزایش حساسیت نسبت به احساس های دیگران؛
v ج)همدردی با دیدگاه اشخاص دیگر
2-هوشیاری: دانستن راه درست وصحیح وعمل درهمان راه، که شامل:
v الف)ایجادزمینه ای برای رشد اخلاقی؛
v ب)ترویج معنویت برای تقویت هوشیاری وهدایت رفتار؛
v ج)پرورش انضباط اخلاقی برای کمک به افرادبه منظوریادگیری درست ازخلاف.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 8 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 63 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 33 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
مبانی نظری هوش اخلاقی
تاریخچه هوش[1]
تاریخچه مطالعات مربوط به هوش مساله هوش به عنوان یک ویژگی اساسی که تفاوت فردی را بین انسانها موجب میشود، از دیرباز مورد توجه بوده است. زمینه توجه به عامل هوش را در علوم مختلف میتوان مشاهده کرد. برای مثال زیست شناسان ، هوش را به عنوان عامل سازش و بقا مورد توجه قرار دادهاند. فلاسفه بر اندیشههای مجرد به عنوان معنای هوش و متخصصان تعلیم و تربیت ، بر توانایی یادگیری تاکید داشتهاند در طول تاریخ ، بشر همیشه در صدد کسب موفقیت و پیشرفت بوده است . در دهه های اخیر دستیابی به علوم و فنون مختلف ، بشر را در این راه به سرعت به جلو برده است .در حوزه موفقیت های فردی تصور بر این است که بهر ه هوشی معیار اصلی توانایی یادگیری و موفقیت افراد است (میرزایی، 1386 به نقل از نسبی 1386).
فرهنگ لغت وبستر واژه هوش را اینگونه بیان می کند:
* توانایی یادگیری ، درک ، فهم و رویارویی با موقعیت های جدید .
* استفاده ماهرانه از دلایل .
*توانایی به کار گیری دانش در محیط چند گانه شخصی .
به طور کلی تعاریف متعددی را که توسط روان شناسان برای هوش ارائه شده است را می توان در سه گروه تقسیم بندی کرد:
تعریف تربیتی هوش
به اعتقاد روانشناسان تربیتی هوش کیفیتی است که مسبب موفقیت تحصیلی می شود و از این رو یک نوع استعداد تحصیلی به شمار می رود آنها برای توجیه ای اعتقاد اشاره می کنند که کودکان با هوش نمره های بهتری در درس ها ی خود می گیرند و پیشرفت تحصیلی چشم گیری نسبت به کودکان کم هوش دارند .
تعریف تحلیلی هوش
بنا به اعتقاد نظریه پردازان تحلیلی، هوش توانایی استفاده از پدیده های رمزی و یا قدرت و رفتار موثر و یا سازگاری با موقعیت های جدید و تازه است . شاید بهترین تعریف تحلیلی هوش به وسیله دیوید وکسلر[2] روان شناس امریکایی پیشنهاد شده باشد که بیان می کند : هوش یعنی تفکر عاقلانه ، عمل منطقی و رفتار موثر در محیط .
تعریف کاربردی هوش
در تعریف کاربردی ، هوش پدیده ای است که از طریق تست های هوش سنجیده می شود و شاید عملی ترین تعریف برای هوش باشد(نسبی ،1386).
2-2-2-انواع هوش از دیدگاه روان شناسان
انواع هوش از دیدگاه ثروندایک[3]
هوش انتزاعی: این نوع هوش با اندیشه و نها دها سر و کار دارد . درک روابط اجزا و پدیدهای و همچنین توان درک نظریه ها ، ریاضیات و ... با این هوش مرتبط است .
هوش مکانیکی: با ویژگی هایی ارتباط دارد که به بهره گیری موثر از ابزار ها و انجام اعمال مرتبط می شود . افرادی که از نظر انجام فعالیت ها و عملی بازده خوبی دارند از هوش مکانیکی بالایی بر خوردار هستند .
هوش اجتماعی: به توانایی های افراد که ایجاد روابط اجتماعی مناسب را میسر می سازد مرتبط
می شود(عزیزی، 1386).
انواع هوش از دیدگاه اسپیرمن[4]
اسپیرمن معتقد است که در همه کارکردهای روانی یک عاملی کلی هوش و شماری از عوامل اختصاصی هوشی وجود دارد . به عبارتی او هوش را به عنوان یک هوش کلی و تعدادی هوش اختصاصی تقسیم می کند( همان منبع).
انواع هوش از دیدگاه ترستون[5]
ترستون معتقد است که هوش از تعدادی از استعداد های نخستین روانی که هوش کلامی ، استعداد عددی ، در ک روابط فضایی ،درک معانی کلامی ، حافظه ، استدلال و ادراک را در بر دارد ،تشکیل
می شود .هوش کلامی، روابط واژگان ارتباط کلامی، استعداد های عددی و سرعت دقت در عملیات حساب را شامل می شود . درک روابط فضایی به استعداد پی بردن به باز شناسی و همگونی شکل ها به یاری بینایی اطلاق می شود و منظور از درک معانی کلامی عبارت از به خاطر سپردن واژه های منحصر به فرد است . منظور از حافظه، حفظ کردن هر گونه طرح و نقشه ، شعر و قطعه یا اعداد و ارقامی به صورت طوطی وار است و عبارت است از تمیز دادن اختلاف های اندازه ، شکل ، طول و عرض یا جای خالی واژ ه ها و اندامها در شکل ها(عزیزی، 1386).
[1] .Iinteligenc
1-Dived vecsler
[3] Sorendick
2-Spirman
3-Terston