دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
بازدید ها | 32 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 71 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 79 |
اثرات حمله اعراب به ایران
1- تغییرات عمدۀ فرهنگی پس از حملۀ اعراب و فتح ایران در سطوح و طبقات مختلف جامعه. ( تغییرایران)
2- تغییرات عمدۀ اقتصادی و برقراری شرایط جدید در شیوه اخذ مالیات توسط اعراب که از ایرانیان آموختند. (تغییر اعراب)
شکست امپراتوری ساسانی از اعراب مسلمان فصل جدیدی را در تاریخ ایران گشود. فصلی که با تحولات بسیاری در سدهای پس از آن در انتظار ایرانیان بود. اغلب مورخین این حقیقت را انکار نمی کنند که آنچه ایرانیان را شکست داد نیروی عرب نبود بلکه ضعف داخلی و فساد دستگاه ساسانی بود که مردم را کاملاً نسبت به خود بی تفاوت کرده بود و دیگر دفاع از سرزمین خود را در مقابل اعراب نه تنها نوعی وظیفۀ ملی تلقی نمی کردند بلکه فرار از آن را نیز با توجه به ظلمی که از جانب دولت به ایشان رفته بود موجه می دانستند. از قضا که اعراب در آن روزها تحت تاثیر تعالیم اسلام دم از مساوات و عدالتی می زدند که ایرانیان در آن روزها سخت تشنه آن بودند. در این مورد دکتر زرین کوب می گوید:
سقوط ساسانیان البته از ضربت عرب بود لیکن در واقع از نیروی عرب نبود چیزی که آن را مخصوصاً از پای درآورد غلبۀ ضعف و فساد بود می توان گفت که مقارن هجوم عرب ایران خود از پای درآمده بود و شقاق و نفاق بین طبقات و اختلافات و رقابتهای میان نجبا بعلاوۀ تفرقه و تشتت در امر دیانت آن را به کنار ورطه نیستی کشانده بود و در چنان حالی بی آنکه معجزه ای لازم باشد هر حادثه ای ممکن بود آن را از پای درآورد دولت عظیم کهنسال ساسانی در آن روزگاران فترت و نکبت چون سلیمان مرده ای بود که تکیه به عصای افسانه ایی اما موریانه خوردۀ خویش داشت و هر تند بادی که از توان کران صحرایی برمی خاست می توانست آن پیکر فرتوت و بی رمق را خورد کند و به مغاک هلاک بسپارد.. ..»
در حقیقت عدم وجود یک ایدئولوژی کارآ برای همۀ طبقات در جامعه ساسانی اختلاف طبقاتی بسیار در مقابل شعار برابری و برادری اعراب ایرانیان سرخورده از دولت خویش را اغواء کرده و آنان را در حمایت از ساسانیان سست کرد و سرانجام موجب سقوط آنان شد. البته نخستین برخورد اعراب با ایرانیان در نبردهای میان آنان نبود بلکه پیشتر هم ایرانیان بعنوان یک دولت غالب با اعراب از طریق بحر عمان و خلیج فارس و حیره و حجاز ارتباط داشتند. بواقع نفوذ ساسانیان در مناطق مرکزی شبه جزیره عربستان بخصوص منطقه حجاز، یثرب و مکه بیشتر از طریق دولت دست نشانده حیره و یمن صورت می گرفت. اما پس از متحد شدن قبایل عرب تحت لوای دیانت جدید و عدم نظارت جدی بر آنان از سوی ساسانیان بواسطه اختلافات داخلی اعراب توانستند در داخل سرزمین خود به سرکوب گروههای مخالف با دیانت جدیدشان با عنوان اهل رده بپردازند و به دنبال دستیابی به منابع ثروت قدم به مرزهای غربی ساسانیان نهند. هجوم اعراب به مرزهای غربی ایران و برخوردهایی که با نیروهای آشفته ساسانیان داشتند چیزی از نوع یک لشگر کشی منظم به منظور دستیابی به هدفی معین نبود ، بلکه در آغاز به منظور سرکوب اصحاب رده و تعقیب آنان نخست پای ایشان به عراق وسرحدات جنوب غربی ایران باز شد. سپس به دنبال دستیابی به منابع معیشتی جدید پس از مواجهه با سپاه ساسانیان و به دنبال هزیمت آنان به داخل ایران سرازیر شدند و با شعار مسوات و برابری ایرانیان را در عدم حمایت از ساسانیان ترغیب بیشتری کردند. قبول آئین جدید و حرکت اعراب در سرزمین ایران روندی بسیار تدریجی داشت و تا زمانیکه وجود آخرین شهریار نگون بخت ساسانی مایه امید گروههایی از ایرانیان بود که حضور این مهاجران نو رسیده را تحمل نمی کردند. مرتب شورشهای متعددی در مناطق مختلف ایران بر علیه اعراب رخ می داد. فی المثل در اشروسند مردم به هیچ وجه به مجاورت اعراب راضی نمی شدند . در سیستان آنها را اهریمن می خواندند و از همنشینی با آنها به هر بهانه که می شد خودداری می کردند .درقم نیز باآنکه وقتی آمدن اعراب با حسن قبول تلقی شدو با آنها پیمان دوستی بستند خیلی زود از این کار پشیمان شدند و نقض عهد کردند و به مساجد موذنان تعدی و تجاوز آغاز کردند . چون عربان بانگ نماز برمی آوردند دهقانان می آمدند و آنها را دشنام می دادند و سخره می کردند و گاه در مواردی جنگ و نزاع محلی نیز برمی خاست .
در قم یکبار اعراب هفتاد تن از سران محبوس را سربریدند مردم به مجاورت آنها راضی شدند . اما در برخی موارد نیز این مهمانان ناخوانده با حسن قبول تلقی می شد. زیرا که مردم در پناه آنها از تجاوز عمال و دزدان و راهزنان در امان می زیستند . به هر حال حضور اعراب در ایران در قرون نخستین اسلامی و برخورد آنان با جنبه های گوناگون تمدنی و فرهنگی ایرانیان همچنین بهنگام مواجه با ثروتهای افسانه ای شاهان ساسانی که اعراب حتی فکر آن را نیز نمی توانستند در ذهن خود جای دهند حکایتی است بس شگفت انگیز و در نوع خود بی نظیر که در قرن سکوت به زیبایی آن را به تصویر کشیده است. باری بدهد روی اعراب چه ایرانیان آنان را می پذیرفتند یا نه با شترها و زندگی خود که پشت آنان حمل می شد، قدم به سرزمین ایران گذاشتند تا فصلی جدید را در تاریخ این کشور کهن رقم زنند.
از همان آغاز اعراب قدم به مناطقی از ایران گذاشتند که با طرز معیشت وآب و هوای جزیره العرب تطبیق بیشتری داشت به همین جهت شهرهایی مانند اصفهان وکاشان و قم محل توجه و تردد کوچهای عرب گشت. بیشتر از همه خراسان مورد نظر طوایف عرب بود زیرا که آن سرزمین بیشتر از بسیاری نقاط دیگر با طرز معیشت ایشان موافق می نمود. و در واقع بیابان نورد عرب به کمک شتر، رفیق جدایی ناپذیر خویش به خوبی می توانست در بیابانهای اطراف خراسان رفت و آمد کند. به هر روی اعراب این منطقه از همان آغاز فتح با ایرانیان رفته رفته روابط و علایق پیدا کردند. مرزبانان و دهقانان خراسان با حکومت اعراب خو گرفتند چنانکه اعراب نیز با آداب و رسوم ایرانیان آشنا شدند. اندک اندک در میاان دو قوم خویشاوندیهای سببی پدیدار شد فرزندانی که در نسلهای بعد پدید آمدند تدریجاً خشونت بدوی و تعصب عربی پدران را از دست دادند و به سرزمین جدید و خویشان تازه نیز علاقه پیدا کردند اما به طور کلی این در همه جا اتفاق نمی افتاد. دکتر صدیقی در کتاب جنبش های دینی ایرانی پس از تقسیم سه دوره خلفای راشدین/ امویان و عباسیان از یکدیگر معتقد است :«در دوره اول والیان عرب عموماً دین دار صادق و بی طمع بودند. اگر تصرف ناحیتی یا شهری به جنگ صورت گرفته بود کسانی که مقاومت کرده بودند با ایشان به سختی عمل می شد. جمعی را که می توانستند می کشتند و پس از غلبه جمعی را اسیر کرده و اموالی را که به چنگ ایشان افتاده بود به غنیمت می بردند و مغلوبان هیچ حقی نداشتند. غنائم جنگی پنج قسمت می شد یک قسمت برای بیت المال کنار گذاشته می شد و چهار قسمت میان دیگر کسانی که در جنگ شرکت کرده بود تقسیم می شد. اگر مردم ناحیتی یکبار منقاد شده و بار دیگر می شوریدند. رفع شورش به خشونت انجام می گرفت و کشتن و اسیر کردن شدت می یافت اگر فتح محلی به زور انجام یافته بود عموماً عربها کسی را از خود به حکومت بلد منصوب می کردند اما اگر مردم شهر بی جنگ کردن تسلیم می شدند و به پرداختن مبلغی در سال برای حمایت شدن خود صلح می کردند جان و آزادی و اموال و املاک ایشان محفوظ می ماند . مرزبان یا شهربان بومی در مقام خود باقی می ماند و تا وقتی که به عهد خود وفا کرد از جانب عرب زحمتی نمی دید ...
آنچه که در بعد از حضور اعراب در ایران مهم بود تغییرات اساسی بود که در صورتبندی اجتماعی و ساختار سیاسی ایران ایجاد شد صرف نظر از اینکه تا آن زمان ایران با توجه به قدمتی طولانی بعنوان یک کشور متمدن و با فرهنگ حالت وام دهنده را در میان سایر ملل اطراف خویش داشت یک چند پس از غلبه اعراب تحت تاثیر سنتها و رسومات قبیلگی آنان قرارگرفت هر چند که این تاثیر بعلت فقدان پشتوانه فرهنگی از سوی چادر نشینان عرب دوام نیاورد و خود پس از مدتی مقهور تمدن و فرهنگ ایرانیان شدند اما در دوران یاد شده کاملاً ایران تحت تاثیر اعراب قرار گرفت. حضور اسلام در ایران واکنشهای متفاوتی را از سوی طبقات مختلف جامعه ایرانی در بر داشت گروهی لذا ایرانیان با عدم پذیرش اسلام و مخالفت با حضور اعراب همچنان بر کیش آبا و اجدادی خود باقی ماندند که اینان بیشترین آسیب ها را از جانب اعراب دیدند گروهی دیگر نیز با قبول آیین اسلام در زمره موالی خدمت به این مهاجران بیابانگرد را بر دشمنی بی سرانجام با آنان پذیرفتند و ربقۀ اطاعت را به گردن انداختند. گروهی نیز با پذیرش پرداخت جزیه بعنوان اهل کتاب با این بهانه که پیامبر از ایرانیان اهل یمن در زمان حیات خویش جزیه گرفتند در زمره اهل کتاب سعی در حفظ سرزمین آباء و اجدادی خویش کردند. اما دسته ای نیز بودند که تاب از بین رفتن مُلک و مَلک خویش را نیاوردند و دست به مهاجرت زدند و روی به سوی مرزهای شرقی ایران گرفتند و سرانجام در گجرات هند سکنی گزیدند.
همانطور که در پیشتر نیز آمد روند گرایش به آیین اسلام از سوی ایرانیان و طبقات مختلف جامعه کاملاً متفاوت بود. طبقات کارگران و پیشه وران بر خلاف طبقات بالا دست خود (شامل خاندانهای اشرافی و روحانی) که زیاده در آیین زردشت تعصب می ورزیدند به تشکیلات روحانی و عقاید و مقدرات موبدان چندان تلقی نداشتند و چون این طبقات سبب اشتغال و اعمال روزانه خویش و تصادم و اصطحکاک دایم با قوانین و مقدراتی که در آیین زرتشت راجع به اجتناب از آلودن آتش و خاک و آب وجود داشت در نظر موبدان و روحانیان زردتشتی بی مبالات و تا حدی سُست اعتقاد بنظر می آوردند. طبعاً دیانت تازه ایی را که اعراب آورده بودند با زندگی خویش سازگار و به مذاق خود گوارا یافتند . باری بامداد روزی که اسلام هر شهری را در ایران می گشود تحولی شگرف در احوال فرد و در نظام جامعه روی می نمود. برای فرد حقوق تازه ای پدید می آمد که از آن بی خبر بود و وظایف تازه ای تعیین می شد که بدان آشنایی نداشت. در جامعه نظم طبقات و امتیاز خاندانها از بین می رفت و دین تازه فاصله ایی را که میان کفشگرزاده و موبد زاده بود پر می کرد مردی که مسلمان می شد از خوردنیها و نوشیدنیها که پیش از آن بهره می بُرد بعضی بروی حرام می شد و تمتع از بعضی دیگر به شرطها محدود می گشت . برخی از مشاغل نظیر مِی فروشی و خوک بانی از بین رفت. برخی مشاغل دیگر که پیش از این چون در آنها آب و آتش آلایشی می یافت و در نظر موبدان زرتشتی منفور بود اکنون آزاد و حلال و روا شمرده می شد. بین زن و شوهر و اعضای خانواده قواعدی حاکم می شد که به گونه ای کاملاً متفاوت از پیش روابط بین آنها را تغییر می داد. ازدواج با محارم از بین رفت و نکاح طلاق، ارث و همه اینها بر اساس اصول دیانت جدید تعریفی تازه به خود گرفتند. مردگان را دیگر در دخمه ها جای نمی دادند تا طعمه حیوانات شود بلکه می بایست آنان را به خاک بسپارند. روزهای هفته ، هفته های ماه و ماههای سال که هر یک به حکم آیین زردشت نامی برخود داشت منسوخ شدند و جشنهای کهن ایرانیان همگی به فراموشی سپرده شد آتشهای کهن خاموش می شد و بجای آن محراب و مناره برپا می شد. مغ از اعتبار سابق می افتاد و بسا که آواره یا کشته می شد.
در دوره اول یعنی دوران خلفای راشدین رفتار آنان با موالی بخصوص ایرانیان کاملا بر موازین شرع و قوانین دیانتشان استوار بود . جای سخن نیست که آنان می خواستند تا اسلام و قرآن را حرمت نهند پیوند و نشست و خاست با زنان مسلمان نجویند مسلمانان را را به آیین خود نخوانند و دشمنان اسلام را یاری ندهند همچنین ناگزیر بودند به شیوه مسلمانان جامه نپوشند و بالای بناهای خویش را بیش از عمارت مسلمانان نکشند . بانگ آلات و اَدواتی را که مجاز بودند با آنها همکیشان خود را به عبادت فرا خوانند به گوش مسلمانان نرسانند .
آشکارا خمر ننوشند نشانه های دینی خود را از چشم مسلمانان دور بدارند و مردگان خود را پوشیده و جدا گانه به خاک بسپارند . ذمیان حق برآوردن پرستشگاهای تازه نداشتند و مجاز نبودند که سلاح بر گیرند و بر اسب نشینند.... خلیفه دوم مسلمین بسیار علاقه داشت که اعراب تا آنجا که امکان داشت از همزیستی و مجالست با ایرانیان دور بمانند و با وضع قوانین جدید تا آنجا که می توانست به ایشان سخت می گرفت و اگر وجود جزیه برای ایرانیان بعنوان اهل کتاب توسط پیامبر وضع نمی شد چه بسا عمر بر ایرانیان شدت عمل بیشتری وارد می کرد .
با فتح ایران توسط اعراب این سرزمین تا قرنها بعنوان یکی از اصلیترین منابع مالی برای جهان اسلام مورد توجه بود. صرفنظر از اموالی که پی از هجوم اولیه عرب ایران نصیب آنان شد خلیفه دوم با وضع قوانین مالیاتی جدید برای ساکنان سرزمینهای مفتوحه به خصوص ایرانیان منابع مالی پایداری را برای دار الخلافه ایجاد نمود که تا مدتهای پس از آن خلفای بعدی نیز از این روش پیروی می کردند. در حقیقت در این زمان مهمترین کار اعراب مسلمان فتوح و کشور گشایی بود و مهمترین درآمد آنها نیز از راه جنگ و غنائم آن تامین می شد و رقم اصلی مخارج را هم مخارج جنگ و لشگر کشی و مصارف مربوط به آن تشکیل می داد. خلیفه دوم عمر با اطلاع از این امر که غنائمی که در فتوحات نصیب اعراب می شود همیشگی نیست و بیت المال دار الخلافه به یک منبع مالی همیشگی احتیاج دارد تا از طریق آن بتواند مستقل از غنائمی که در طول جنگها نصیب می برد. احتیاجات خود را برآورده سازد با تاثیر از تنظیم قواعد مالیاتی که در امپراطوری ساسانی رواج داشت دست به تشکیل دیوان مالی و برقراری مالیتهایی چون و جزیه و خراج زد.البته جزیه مالیاتی بود که از زمان ذمیان و غیر مسلمانان اخذ می شد که بعدها با گرایش اغلب آنان به اسلام منابع درآمد این مالیات محدود می شد. ولی خراج به طور عموم به کلیه کشاورزان و دهقانان حتی با فرض مسلمان شدن هم تحمیل می شد و آنان تا زمانیکه در زمین مشغول به کار بودند موظف به پرداخت آن بودند .
حضور اعراب مسلمان در ایران بی شک تحولات ژرف و دامنه داری را در فرهنگ و تمدن این سرزمین برای سالهای پس ازآن رقم زد. اما این نخستین باری نبود که این سرزمین مورد هجوم اقوام بیگانه قرار می گرفت به همین جهت پس از چندی از حضور این میهمانان ناخوانده آنان مهقور و مجذوب تمدن خویش ساخته و اعراب بعدها اگر نه تمام شالوده امپراطوری خویش را ، بلکه بخش عظیمی ازآن را بر پایه
سنن و آموزه های ایرانیان بنا نهادند. اعراب پس از تصرف این سرزمین با رسوم مذهبی. آداب زندگی. اسطوره ها و افسانه ها. تاریخ نگاری. آئین کشور داری . سازمانهای اداری و مالی و رسوم درباری غالباً از طریق ترجمه آثار فارسی وهمچنین بعدها با نفوذ مستقیم کارگزاران و عاملان ایرانی آشنا شدند و مستقیماً آن را در بدنه امپراطوری نوپای خویش به کار بردند. درحقیقت اسلام فاتح در پیشرفت خود با فرهنگهای فنی تر و شیوه های پیشرفته تر فرهیختگان ملل مغلوب روبرو شد و به علت رویارویی با این فرهنگها و برای حفظ اصول اعتقادی خود در برخورد با آنها ناچار شد از سنتهای بارور این فرهنگها وام بگیرد و مسلمانان در انجام این منظور کلی بودند به موالی یعنی به مسلمانان غیر عرب و اخلاف آنان که رهبری حیات فرهنگی عالم اسلام را به تدریج عهده دار شدند
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
بازدید ها | 23 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 16 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 12 |
تحقیق در مورد 11 سپتامبر و رویدادهای جهانی
مقدمه
قضیه انفجار برجهای دو قلوی امریکا در 20 شهریورماه سال 80،شرایطی را ایجاد کرد که ما وارد یک صورت بندی جدید جهانی شدیم .
اگر زمانی دربارهی جنگ سرد صحبت شود. شما احساس میکنید که این مسئله در عصر پدران و مادران شما اتفاق افتاده و شما از شکل گرفتن این صورت بندی در عرصه روابط بینالملل اطلاع چندانی ندارید. در زمان انقلاب اسلامی، وقتی گفته میشد انقلاب مشروطیت، خود ما برداشت صحیحی از آن نداشتیم، یعنی چیزی بود که در زمان ما شکل نگرفته بود. مگر این که کسی مطالعات تاریخی داشت. کما اینکه شما از انقلاب اسلامی برآورد عمومی دارید، یعنی در متن مسئله نبودهاید .
اگر واقعه 11 سپتامبر و وقایع پس از آن را، از این حیث هوشیارانه بررسی نکنیم به سرنوشت حوادث مذکور گرفتار خواهد شد و از یادها خواهد رفت . بخصوص برای کشورهایی مثل ما که کشور هدف محسوب میشویم و برای دانشجویان که طبیعتا در عرصه جنبشهای دانشجویی و اجتماعی، نیروهای پیشتاز محسوب میشوند . این مسئله بسیار مهم است. طبعا صورت بندی 50 سال آینده روابط بین الملل. الان مشخص میشود و ما باید ابعاد و زوایای آن را به خوبی بشناسیم . عموما این صورت بندیها، 50 تا 70 سال طول میکشد و وقتی شکل گرفت، قدرتهای حاکم همین برنامه را ادامه میدهند تا مجددا شرایط تغییر کند .
لذا اگر شما فروپاشی دیوار برلین و به هم ریختن نظام دو قطبی را در جنگ سرد شاهد نبودید، امرز در عنفوان جوانی خود، شاهد صورتبندی جدیدی در منازعات تمدنی هستید که در واقع، رویکردی است بین دو حوزه تمدن اسلام و غرب
در تحقیقی که در مورد منازعات تمدنی صورت گرفته، به 428 مورد جنگ بین تمدن غرب و سایر تمدنها از ابتدای تاسیس تاکنون برمیخوریم . یعنی تقریبا از 2900 سال پیش به این سو، تمدن غرب، 428 جنگ با بیرون از خود داشته که قریب 2.3 این موارد علیه ایران قبل از اسلام و بعد از اسلام بوده است: و نکته مهمتر این که در بیش از 80% این جنگها ایران پیروز شده است
ولی امروز فضاسازی روانی در عرصه فرهنگی و رسانهای، عکس این را دیکته می کند . یعنی در موارد اندکی که تمدن غرب بر ایران پیروز شده، از آن مورد نمادی ساخته و آن را به شکلی عجیب در عرصه رسانهای و فرهنگی جهان تبلیغ نمودهاند . مثلا در تاریخ داریم که ایرانیها در یکی از جنگها در منطقه یونان، شکست خوردند و یک نفر از یونانیها فاصله 40 کیلومتری را دوید تا خبر پیروزی یونانیان را برساند: این فاصله 40 کیلومتری را ”ماراتون” نامیدند و امروز آن را به یک نماد تبدیل کردهاند تا سابقه این پیروزی ماندگار شود .
امروزه بازیها و ورزشها طوری نامگذاری شده که به طور کلی رویکرد غربی دارد. حتی کلمه ”المپیک“ رویکرد غربی دارد. برای غربیها خیلی مهم است به دیگران تفهیم کنند که ما در گذشته تمدن ارشد بودهایم. آن قدر این گزارهها برای غربیها مهم است که به یکی دو نمونه آن اشاره میکنیم .
جمهوری اسلامی ایران در سال 1373 در ساختار نیروی دریایی، سه ـ چهار کلاس شناور تعریف کرد و عناوین ارزشی نظیر ذوالفقار، ذوالجناح و تندر برای آنها انتخاب نمود. در مقابل شناور کلاس ذوالجناح که در آیین مذهبی ما اسب مقدسی است، به سرعت و در کمتر از 3 ماه، امریکاییها شناور معادلی ساختند و نام آن را ”پیگاسوس” گذاشتند. پیگاسوس اسب بالداری است که روی پیشانی خود یک شاخ دارد و برای غربیها مقدس است .
نیروی دریایی امریکا 3.4 کره ی زمین را ـ که آب فرا گرفته ـ با 7 ناوگان خود، کاملا تحت تسلط دارد. 14 ناو هواپیمابر دارد و در هر اقیانوسی 2 فروند از این ناوها وجود دارد که در واقع پایگاههای هوایی متحرک امریکا هستند. آن وقت ما چهار شناور سبک میسازیم آنها تحمل وجود آن را ندارند، و با آن مقابله به مثل میکنند .
دسته بندی | علوم اجتماعی |
بازدید ها | 28 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 1575 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 130 |
فاهمه بشریت
چکیده
دیوید هیوم انگلیسی یکی از فیلسوفان مهم قرن هیجدهم میلادی است . که افکار و آراء او موجب تحولات و تأثیرات مهمی در فیلسوفان بعد از او شده است . او یک فیلسو ف تجربه گرای محض است که با تألیف مقالات و کتب متعدد توانست نظریات فلسفی خود را برای آیندگان به ثبت رسانده و در سیر تکاملی فکر فلسفی غربی نقش آفرینی کند . آثار او گرچه طبق گفته خودش در زمان حیات او با واکنش چندان مثبتی روبه رونشد ، لکن در عصر حاضر و خصوصا در محافل دانشگاهی از اهمیت بسزایی برخوردار است . از مهمترین آراء معرفتی او می توان رساله کنونی “تحقیق در باب فاهمه بشری An Enquiry Concerning Human Understanding” را نام برد که در سالهای 1746 و 1747 در شهر تورن منتشر ساخت .
نگارنده تلاش کرده است متن این مقاله را با دقت مورد بررسی قرار داده و ترجمه کند . در برخی موارد که متن دارای ابهام و یا نارسایی بوده است در پاورقی به توضیح و ترمیم آن پرداخته تا خواننده بهتر بتواند به معانی و اصطلاحات مورد نظر هیوم آشنا شده و مفاهیم آن را به خوبی دریابد ؛ همچنین برای آنکه خواننده به هنگام مراجعه به متن بتواند آن را به طور مستقیم مورد مطالعه قرار دهد و احیانا در مواردی بدان استناد کند در پایان ترجمه برخی از کلمات مهم و مشکل را به طور اصطلاحی و به ترتیب حروف الفبای انگلیسی ترجمه نموده ام . این کار علاوه بر ویژگی فوق می تواند قضاوت درباره ترجمه را نیز مناسب تر سازد . در ترجمه برخی لغات تخصصی متن به کتب فلسفی مهمی مانند جلد پنجم از کتاب “تاریخ فلسفه” اثر فردریک کاپلستون با ترجمه امیر جلال الدین اعلم و کتاب “کلیات فلسفه رجوع نموده” و سعی کرده ام تا ترجمه مناسبی برای لغات اختصاصی فلسفه هیوم و سبک نوشتاری او ارائه دهم .
قبل از پرداختن به ترجمه متن ، مقدمه ای درسه فصل بیان شده که در آن بعد از معرفی شخصیت وزندگی هیوم به بررسی و نقد برخی آراء مهم او پرداخته ام .
فهرست عناوین:
موضوع صفحه
چکیده
مقدمه
زندگینامه
بررسی برخی از آراء مهم هیوم
نقد آراء هیوم
ترجمه متن
فصل اول- درباره انواع مختلف فلسفه
فصل دوم –درباره منشاء تصورات
فصل سوم- درباره تداعی تصورات
فصل چهارم- شبهات شکاکیون در رابطه با فاهمه
بخش اول- علیت
بخش دوم- بیان یک شبهه
فصل پنجم - راه حل شکاکانه این شبهات
بخش اول- عادت به عنوان عامل اصلی در نتیجهگیری های تجربی
موضوع صفحه
بخش دوم - باور
فصل ششم- درباره احتمال
فصل هفتم- درباره مفهوم رابطه ضروری
بخش اول- مقایسه مفاهیم ما بعد الطبیعه با مفاهیم ریاضی و هندسه
بخش دوم- نتیجه گیری
فصل هشتم- درباره ضرورت و آزادی
بخش اول- تبیین معنا و مفهوم ضرورت و آزادی
بخش دوم- بیان دو شبهه و پاسخ به آنها
فصل نهم- درباره عقل حیوانات
فصل دهم- درباره معجزه
بخش ا ول- برهانی در اثبات ناپذیری وقوع معجزه
بخش دوم- تبیین اثبات ناپذیری وقوع معجزه به روشی دیگر
فصل یازدهم- درباره عنایت خاصه و آخرت
فصل دوازدهم- درباره فلسفه آکادمیک یا شکاکانه
بخش اول- وجود و ذات خداوند
موضوع صفحه
بخش دوم- شبهات عامیانه و شبهات فلسفی
بخش سوم- فلسفه آکادمیک
واژه نامه انگلیسی- فارسی
فهرست منابع
چکیده انگلیسی
دسته بندی | معماری |
بازدید ها | 26 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 10 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 13 |
مقاله بررسی تعاریف و مفاهیم و تاریخچۀ شیوۀ بیان اکسپرسیونیسم در ارتباط با نقاشی ، معماری و شهرسازی
مقدمه :
هدف از انجام این پژوهش ، بررسی تعاریف و مفاهیم و تاریخچۀ شیوۀ بیان اکسپرسیونیسم در ارتباط با نقاشی ، معماری و شهرسازی می باشد . با تأکید بر اندیشه ها آثار و فعالیت های معمار و شهرساز بزرگ آلمانی به نام ( برونوتات ) و درت یابی به برخی از ویژگی های « شهر اکپرسیونیستی » می باشد .
برای پی بردن به این نکته که اولاً « شهرسازی » و « اکسپرسیونیسم » و ثانیاً « شهر اکپرسیونیستی » و « برونوتات » چه ارتباطی با هم دارند .
لازم است قبل از هر چیز معنی و مفهموم سبک اکسپرسیونست را بدانیم . و همچنین تاریخچه مطرح شدن آن در آلمان به دلایلی که گفته می شود . و نقش برونوتات در جنبش هنری اکپرسیونیستی این گشور روشن میگردد و همچنین با بررسی آثار و فعالیت های او برخی از ویژگی های شهر اکسپرسیونیستی مطرح می شود .
مفهوم کلی سبک اکسپرسیونیسم :
« اکسپرسیونیسم در لغت به معنی « بیانی » « هیجان گری » و « حالت گرایی» ترجه شده است .
هنرمند اکسپرسیونیست هدف اصلیش عوالم بشری و انسانی است . اکسپرسیونیسم ، شیوه ای در هنر است . که نه بر واقعیات عین طبیعت تأکید دارد و نه بر تصورات انتزاعی مبتنی بر آن واقعیات تأکید دارد . بلکه تلاش و کوشش می کند احساسات و عواطف ، حالات درون و ذهنیات هنرمند را به تصویر بکشد .
به عنوان مثال :
با توجه به معنی واژه « اکسپرسیونیسم » و با جمع بندی تعاریف مختصری که ذکر شد می توان گفت که این شیوه بیان ، راهی برای آزادسازی احساسات و فشارهای عاطفی و نیروهای معنوی درونی و بیان برداشت های ذهنی هنرمند از محیط و شرایط بیرونی است . و به نظر می رسد ، هنرمند اکسپرسیونیست برای تخلیه و آزادسازی نیروهای درونی خود ، غالباً سعی می کند از تأکیدی اغراق آمیز استفاده کند .
تاریخچه اکسپرسیونیسم در آلمان :
در مطالعه تاریخچه اکسپرسیونیسم ابتدا لازم است ، از نحوه به گار گیری این شیوه در نقاشی آغاز کنیم . در عالم نقاشی ، « ونسان ون کوک » را به عنوان مکتشف اکسپرسیونیسم جدید می شناسند و محور انسانگرایی به وضوح در تابلوهای او مشاهده می شود و همچنین تکنیک استفاده از رنگ کاملاً بیانگر این حقیقت است . « ادوارد مونگ » نوروژی که در سال 1892 به آلمان رفت و سالها در آنجا زندگی کرد . از جهات بسیار پدرذ اکسپرسیونیسم نوین در نقاشی آلمان به شمار می رود در آثار او و ون کوک رابطه نزدیکی وجود دارد . زیرا ادوارد مونگ معتقد است : « دیگر تصاویری از اندرون با مردانی که کتاب می خوانند و زنانی که بافندگی می کنند نکشید . باید از انسانهای زنده ای نقاشی کنیم که نفس می کشند ، رنج می برند و عشق می ورزند . من مجموعه ای از این تصاویر را خواهم کشید تا مردمخ مجبور شوند عنصر مقدس آنها را بشناسند و خود را در برابر آن سربرهنه کنند، چنانکه گویی در کلیسایند »
این عبارات ، نشانگر مقدس بودن زندگی انسانها و رنج و شادی مردم عادی برای هنرمند است . این « مردمی شدن هنر » آغازی است که دامنۀ آن به معماری هم کشیده شد . شبح و بیماری و مرگ که بر زندگی او سایه انداخته بود و این ترس و هراس همیشگی او ، موضوع غالب نقاشی ها و تابلوهایش را تشکیل می داد . « جیمز رانسور » فنلادی نیز از پیشگامان شیوۀ اکسپرسیونیست می باشد که نقاشی های او از قدت حیرت زده کردن تماشاگر برخوردار است . او با استفاده از خطوط لرزان ، و رنگ های ناسازگار در تابلوهایش ، نشان دهنده ی واکنش شخص در برابر دنیایی غیر انسانی است . که او را وادار به متموع می کند و با این شیوه در تماشاگر ایجاد حس هیجان می کند .
دسته بندی | علوم اجتماعی |
بازدید ها | 34 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 157 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 64 |
تحقیق در مورد انواع و اقسام جوهر
ملاهادی سبزواری در اقسام جوهر می نویسد :
وجوهر کان محل جوهر هیولی اوحل به من صور
و جوهر لیس بذاک و بذا ان فسهمار کب جسما اخذا
و دونه نفس اذا تعلق جسما و الا عقل المفارق
علامه طباطبائی نیز در اقسام جوهر می نویسد :
قسموا الجوهر – تقسیما اولیا – الی خمسه اقسام الماده و الصوره و الجسم و النفس و العقل و مستند هذا التقسیم فی الحقیقه استقراء ما قام علی وجوده البرهان من الجواهر
ابن سینا در تعلیل اینکه چرا تعداد اقسام جوهر منحصر در پنج قسم است می نویسد :
ان کل جوهر فاما ان یکون جسماً و اما ان یکون غیر جسم کان غیر جسم فاما ان یکون جزء جسم و راما ان لایکون جز جسم بل یکون مفارقا الاجسام بالجمه فان کان جزء جسم فاما ان یکون صورته و اما ان یکون مادته و ان کان مفارقاً لیس جزء فاما ان تکون لها علاقه تصرف ما فی الاجسام بالتحریک و یسقی نفساً اویکون متبرئاً عن المواد من کل جهته وسیمی عقلاً
علامه طباطبائی در تعریف هر یک از اقسام پنجگانه جوهر می نویسد
فالعقل هو الجوهر العجزد عن الماده ذاتاًو فعلاً و النفس هی (( الجوهر العجرد عن الماده ذاتاً المتعلق بها فعلاً و الماره هی الجوهر الحمال للقوه و الصوره الجمسیمه هی الجوهر المفید لفعلیه الماده من حیث الا متدادات الثلاثه و الجسم هو الجوهر الممتد فی جهات الثلاث
تعریف عرض
عرض ماهینی است که اگر در خارج موجود شود وجودش در موضوعی است که بی نیاز از آن می باشد مانند سفیدی سیاهی شجاعت دوری و نزدیکی هر یک از این امور به گونه ای هستند که اگر درخارج تحقق یابند به صورت حلول در موجود دیگری تحقق یابند مثلاً تا جسمی نباشد که سفیدی بر آن عارض گردد هرگز سفیدی وجود نخواهد یافت .
صدرالدین شیرازی در تعریف عرض می نویسد .
العرض هوالموجود فی شی غیر متقوم به لاکجزء منه ولایصح قوامه دون ماهوفیه فهذه قیودار بعه فقولنا فی شی لاستماله وجود عرض واحد فی شیئین او مازاد علیهما .
تعداد اعراض
مشهرو از فلاسفه تعداد اعراض را 9 عرض دانسته اند که عبارتند از 1 – کم 2 کیف 3 – این 4 – متی 5 – وضع 6 – جده 7 – اضافه 8 – ان یفعل 9 – ان ینفعل
ملاهادی سبزواری در تعریف و تعداد عرض می نویسد :
الغریده الثانیه فی رسم العرض و ذکر اقسامه
العرض ما کونه فی نفسه الکون فی موضوعه لانفسه
کم و کیف وضع این له متی فعل مضاف و انفعال ثبتا
کم و اقسام آن
کم یا چند عرضی است که در انواع آن تضاد نیست و در تعریف آن گفته اند کم عرضی است که ذاتا ً قبول تقسیم و همی می کند علامه طباطبائی در تعریف و اقسام آن می نویسد :
الکم عرض یقبل القسمه الوهمیه باذات و قد قسموه قسمه اولیه الی المتصل و المنفصل
کم بر دو قسم است که عبارتند از 1 – کم متصل و آن عبارتست از کمی که می شود در آن اجزائی فرض کرد که بین آن اجزاء حد مشتریک باشد امام خمینی درتعریف کم متصل می نویسد:
کم متصل کمی است که در آن بعد از قبول قسمت حد متشارک بین القسمتین حاصل می شود و حد مشترک آن چیزی است که نسبت آن به دوئ جزء یعنی به دو قسمت نسبت واحده است به این معنی که مثلاً اگر خطی را که یک متر است به دو نیم مترتقسیم نمائیم نقطه موهومی فرض می شود که اگر آنرا بدایت و اول این نیم متر قرار دهیم می توانیم همان را بدایت و اول آن نیم متر دیگر قرار دهیم البته این نقطه در خارج چیزی از خط نیست و الا لازم می آید آن هم کم باشد و باز این معنی در او حاصل می شود که لازم است هنگامی قسمت آن حد مشترک قرار دهیم چون کم است و هکذا الی غیر النهایه و اگر بگوئیم دیگر آن قابل قسمت نیست جزء لایتجری لازم می آید که آن هم باطل است و اگر آن نقطه موهوم را آخر این نیم متر قرار دهیم می توانیم آن را آخر نیم متر دیگر هم قرار دهیم .
2 – کم منفصل و آن عبارتست از کمی که اجزاء آن مشترک در حدود نیست یعنی حدی که نسبتش بین دو جزء از اجزاء کم یکسان باشد و جود ندارد امام خمینی در تعریف کم منفصل می فرماید :
قسم دوم کم که کم منفصل است عدد است البته اشتباه نشود که عدد عبارت از گردوهائی که در خارج موجودند نیست آنها معدود بوده و عدد اعتباری عقلی است .
حمل اولی ذاتی و حمل شایع صناعی
یکی از اشکالات حاصله در کلام بعضی از مصنفین عدم تمایز بین حمل اولی و حمل شایع است که گاه موجب سوال و یا عدم فهم صحیح از موضوع مورد بحث شده است .
علامه طباطبائی در تعریف حمل می نویسد :
من عوارض الوحده الهو هویه کما ان من عوارض اکثره الغیریه ثم الهوهویه هی الاتحاد فی جهته ما مع الاختلاف من جهه ما و هذا هو الحمل و لازم صحت الحمل فی کل مختلفین بینهما اتحادما
بنابر این دو امر کاملاً متباین قابل حمل بر یکدیگر نیستند بلکه لازمه هر حمل وجود اتحاد بین موضوع و محمول است قابل ذکر است که اتحاد هم دارای اقسامی است که عبارتند از .
1 – اتحاد حقیقی : و آن عبارت است از اینکه چیزی عینا ً چیزی دیگر یشود بدون اینکه چیزی از آن زائل گردد یا چیزی به آن منضم شود و این همان معنای اتحاد حقیقی است لکن چنین چیز محال است .
2 – اتحاد انضمامی و آن عبارت است از اینکه چیزی چیز دیگری شود به این گونه که چیزی به آن اضافه شود و یا چیزی از زایل گردد نظیر اینکه آب تبدیل به هوا شود .
3 – اتحاد ترکیبی : و آن عبارت است از اینکه دو چیز بوسیله ترکیب تبدیل به یک چیز شوند مانند اینکه خاک و آب تبدیل به گل شوند .
4 – اتحاد مفهومی : و آن عبارت است از اینکه موضوع و محمول در مفهوم متحد باشند و اختلافشان اعبترای باشد مانند انسان و حیوان ناطق
5 – اتحاد وجودی : و آن عبارت است از اینکه دو چیز در مفهوم مختلف باشند ولی رد وجود اتحاد داشته باشند نظیر اسنان و ضاحک
علامه طباطبائی بر اساس نوع اتحاد ( مورد چهارم و پنجم ) حمل را بر دو قسم تقسیم کرده می فرماید :
احدها ان یتحدا الموضوع و المحمول مفهوماً و ماهیه ً و یختلقفا بنوع من الاعتبار کالاختلاف بالا جمال و التفصیل فی قولنا الانسان حیوان ناطق فان الحدعین المجد ود مفهوماًو انحا یختلفان بالا جمال و التفصیل و کالا ختلاف بغرض انسلاب الشی عن نفسه فیغایر نفسه نفسه ثم یحمل علی نفسه لوفع توهم المغایره فیقال الانسان انسان و یسمی اهذا الحمل به (( الحمل الذاتی الاولی ))
و نمانیهما ان یختلف امران مفهوماً و یتحدا وجوداً کقولنا (( لانسان ضاحک )) و زید قائم )) و یسمی هذا الحمل به (( لحمل اشایع الصناعی ))
بنابر این حمل بر دو گونه است 1 – حمل اولی ذاتی و آن هنگامی است که موضوع و محمول مفهوماً و ماهیه متحد باشند .
ولی اختلاف بین آنها اختلاف حقیقی نیست بلکه اعتباری است مانند اینکه بگوئیم (( الانسان حیوان ناطق )) که اختلاف بین موضوع و محمول به اجمال و تفصیل و به نوعی از اعتبار است .
2 – حمل شایع صناعی : و آن هنگامی است که موضوع و محمول مفهوماً مختلف هستند ولی رد وجود و مصداق با هم اتحاد دارند مانند اینکه بگوئیم (( الانسان ضاحک ))
برای حمل شایع صناعی انقساماتی هست از جمله تقسیم آن به حمل مواطاه ( حمل هوهو ) و حمل اشتقاق ( حمل دی هو ) و تقسیم آن به حمل بنی و حمل غیر بتی و نیز تقسیم آن به حمل بسیط و حمل مرکب
کاربرد اصطلاح حمل اولی و حمل شایع در علم اصول
از جمله مباحث الفاظ در علم اصول مبحث صیح و اعم است و اینکه الفاظ و اسامی عبادات برای صحیح وضع شده اند یا برای اعم و در ضمن این بحث مسائل متعددی مورد بررسی و دقت نظر اصولیون قرار گرفته است یکی از مسائل مورد نظر و اختلاف اصولیون این است که آیا در بین افراد صحیح یک عبادت یا معامله میتوان جامعی فرض کرد که مسمی و متقلق آن عمل بعادی یا غیر عبادی واقع شود یا اینکه فرض چنین جامعی ممکن نیست .
برخی معتقدند که می توان چنین جامعی را از ناحیه معلول و یا ناحیه علت فرض کرد محقق نائینی در این باره می فرماید .
قدقیل انه یمکن فرض الجامع بین الافراد لصحیحی و علی وجه یکون هوالسمی غایته انه لایمکن الاشاره الیه تفصیلاً بل یشار الیه بوجه ما اما من ناحیه المعولول و اما من ناحیه العله ای اما من ناحیه الاجر و الثواب المترتب علی افراد الصلوه الحیحه او من نناحیه المصاح و المفاسد التی اقتضت الامربها
در واقع این گروه می خواهند با توجه به وحدت اثر ( یعی ثواب و پاداش مترتب ب فعل ) وحدت موثر را استباط کنند و یا ا ینکه از ناحیه علل و ملاکات احکام چنین وحدت و جامعی را استنباط کنند لکن مصنف هیچکدام از دو رویه را برای فرض جامع بین افراد صحیح یک امر عبادی یا غیر عبادی نمی پذیرد آنگاه برای استدلال در رد حالت دوم یعنی فرض جامع واحد از ناحیه علل به تفصیل و تحلیل بحث می پردازد و در این خصوص می فرماید اگر مقصود و ثواب مترتب بود فعل اختیاری از نوع ترتب معلول بر علتش باشد و واسطه ای هم بین آنها قرار نداشته با شد می توان ادعا کرد که اراده فاعل به آن اثر تعلق گرفته است درست به همانگونه که اراده او به فعل اختیاری یعنی سبب حصول اثر قرار گرفته است زیرا بدیهی است که اثر مسبب تولیدی فعل است و هر چیز که اینگونه باشد تعلق اراده فاعل به آن صحیح خواهد بود بنابر این هر گاه نسبه اثر به فعل اختیاری نسبت معلول به علت نامه باشد و یا به جز اخیر از علت نامه باشد تعلق اراده فاعل به آن صحیح نیست زیرا از تحت قردت وو اختیار او خارج است و لذا محقق نائینی در تبیین این مساله و تنقیح و تشریح موضوع می فرماید :
فان کان الاثر المقصود مترتباً علی الفعل الاختیاری ترتب المعلول علی علته من دون ان یکون هناک واسطه اصلاً امکن تعلق الاراده الفاعل به نحو تعلق ارادته بالفعل الاختیاری الذی هوالسبب لحصول ذالک الاثر بداهه ان الاثرذ یکون مبباً تولید یاً للفعل و ما من شانه ذالک یصح تعلق اراده الفاعل به لان قردته علی السبب عین قدرته علی المسبب و یکون تعلق الاذاده بکل منهما عین تعلق الاراده بالاخر و یصح حمل احدهماعلی الاخر نحوالحمل اشایع الصناعی
فیقال : (( الالقافی النار احراق و اذ لاانفکاک بینهما فی الوجود و هذا الحمل و ان لم یکن حملاً شایعاً صناعیاً بالعنایه الاولیه لان ضابط الحمل الصناعی هوالاتحادفی الوجود و لایمکن اتحاد الوجود بین العله و المعول الا انه لمالم یکن الا نفکاک بینهما فی الوجود و کان المعول من رشحات وجود العله صح الحمل بهنده العنایه .
از جمله موارد استعمال حمل شایع و حمل اولی در علم اصول مبحث حقیقت و مجاز است اصولیون برای تشخیص معنای حقیقی از مجازی علائمی را ذکر کرده اند از جمله این علائم تبارد صحت حمل اطراد و اموری مانند اینهااست بعضی از اصولیون صحت حمل را بعنوان یکی از علائم حقیقت نمی پذیرند حضرت امام خمینی از جمله کسانی است که صحت حمل را بعنوان علامه معنای حقیقی رد کرده و در این باره می فرماید :
و التحقیق : ان صحه المحل لاتکون علامهً لاالاولی مذه و لاالشایع لان الاستشها د اما ان یکون بصحته عنده اوعنده غیره فعلی الاول : یتوقف التصدیق بصحه الحمل علی التصدیق بکون ا للفظ بما له من المعنی الاتکازی متحداًمع المعنی المشکوک فیه و مع هذا لایبقی شک و حتی یرفع بصحه الحمل .
و بعباره اخری ان التصدیق بصحه الحمل الا ولی یتوقف علی العلم باتحاد المعنی مع اللفظ بماله من المعنی الاتکازی مفهوماً و هذا عینی التصدیق بوضع اللفظ للمعنی فلامجال لتاثیر صحه الحمل فی رفع الشک .
و علی الثانی : فلایمکن الکشف عن کونه حملاً اولیتاً الامع تصریح الغیربه فیرجع الی تنصیص اهل اللسان لاصحه الحمل اوالعلم بوحده المفهومین فعاد المخدور السابق .
و اما الحمل الشایع فلما کان علی قسمین بالذات و بالعرض فمع التردید بینهما لایمکن الکشف و مع التمیز عاد المخدور المنقدم فان العالم بان الحمل باذات عالم بالوضع للطبیعه المحموله قبل الحمل .
بنابر این حضرت امام خمینی با یک استدلال بسیرا زیبا و محکم اثبات می کند که صحت حمل چه اینکه حمل از نوع اول ذاتی باشد یا از نوع شایع صناعی نمی تواند دلیلی بر حقیقت بودن معنا باشد .