دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 13 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 63 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 38 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
جهت گیری مذهبی
مفهوم و نظریه های مذهب
ریشه و بنیاد کلمۀ «دین» در فارسی، آریایی است. سامی ها این کلمه را با واژه های «دنو» و «دنیو» (به معنی قانون- حق- قضا و حکم) بکار می برند. عبری ها و آرامی ها نیز واژه دین و دنیا را به مفهوم فوق به کار می برند. در عربی نیز به معنای آیین و شریعت بکار می رود و عبارت از یک وضع و تأسیس الهی است که مردم عاقل را به رستگاری هدایت می کند و شامل عمل و حقیقت هر دو است. در زبان های مشتق از لاتین، مفهوم دین مشتق از مصدر لاتینی ولی گاره است که به معنای به یکدیگر پیوستنی و پیوند مجدد خود با خدا می باشد. در فرهنگ دهخدا، دین معادل کیش، طریقت و مقابل کفر آورده شده است. همچنین در فرهنگ آکسفورد چند تعبیر برای دین ذکر شده است از جمله:
1- اعتقاد به وجود خدا یا خدایانی که بر عالم تسلط دارند و طبیعت روحانی را به انسان عنایت می کنند که بعد از مرگ جسمانی در وجودش جریان دارد.
2- بخشی از نظام اعتقادی و عبادی که بر اساس ایمان فرد استوار است مانند مسلمان، مسیحی، زرتشتی، بودایی و ...
3- کنترل کننده نفوذ در زندگی شخصی (سامانی و لطیفیان، 1387).
2-20-1- مذهب از نظر جامعه شناسان: دین عبارت است از مجموعه ای از عقاید موروثی و مورد قبول در مورد روابط انسان با مبدأ وجود (مانند مفاهیمی چون؛ روح، خدا، زندگی، مرگ، دنیای پس از مرگ، بهشت و دوزخ) می باشد.
2-20-2- مذهب از نظر روانشناسان: با پذیرفتن این که مذهب یک موضوع مهم در زندگی افراد است، می توان گفت که واژه ها، نفوذ باورها، تلاش ها، رفتارها و ویژگی های ارزش درونی افراد مذهبی در حوزه زندگی آنها باید جزئی از تحلیل روان شناختی باشد. به گفتۀ گورساچ[1] (1998) آگاهی دربارۀ مذهب به اندازۀ سایر ضمایم پایگاه اطلاعاتی روان شناختی، ارزشمند است. و نیازی نیست که اهمیت مذهبی در زندگی افراد نشان داده شود. روانشناسی یک عدم است و هر موضوعی را که در محدودۀ کلی آن قرار دارد می توان بطور منطقی مورد بررسی قرار داد.
مفهوم مذهب سال ها موضوع مورد علاقۀ روانشناسان بوده است. روانشناسان مشهوری از قبیل؛ فروید، یانگ، آبراهام مازلو، آلپورت در تلاش برای درک ارتباط مذهب با شخصیت و سلامت روان، نظریاتی را در رابطه با مذهب مطرح نموده اند که در زیر به برخی از این نظریات اشاره می شود.
2-20-3- نظریه روان تحلیل گری[2]
زیگموند فروید برای مذهب اساس متعددی را (از قبیل روان آزردگی جمعی، خطای ادراکی[3]، توهم[4]، روان آزردگی-وسواسی جهانی بشریت[5]) بکار برده است. وی در کتاب «آینده یک توهم» مسئله دین را مورد بررسی قرار داد و ضمن تمایز بین مذهب و اخلاق متعهد است، حتی اگر انسان به خدا اعتقاد نداشته باشد، می توان خوب و بد را بشناسد. طبق نظریه فروید، چون انسان ها برای مهار طبیعت و نظم بخشیدن به ارتباطات بشری به تمدن وابسته بوده اند بهای گزافی را برای دستیابی به تمدن پرداخته اند. وی که روان آزردگی را به عنوان بهایی برای دستیابی به تمدن ارزیابی نموده معتقد است برای مقابله با روان آزردگی ها مذهب شکل گرفته است. همچنین فروید مطرح می کند که انسان ها، در گذشته در مقابل نیروهای طبیعت بی دفاع بودند و نیاز به چیزهایی (همانند مذهب) برای محافظت خود داشتند. بنابراین او نتیجه گرفت که مذهب از ناتوانی انسان نشأت گرفته است. در نتیجه، به نظر فروید منشأ دین ناتوانی انسان در مقابله با نیروهای طبیعت در بیرون از خود و نیروهای غریزی درون خود است.
دین در مراحل اولیۀ تکامل انسان بوجود می آمد، یعنی هنگامی که بشر هنوز قادر به استفاده از خرد خود در مقابله با این نیروهای درونی و بیرونی نبود و می بایست یا این نیروها را سرکوب کند و یا به کمک نیروهای مؤثر دیگر، آنها را مهار کند. بدین طریق، بجای مقابلۀ عقلانی با آنها، از روش های مقابلۀ انفعالی و نیروهای هیجانی کمک گرفت. وظیفه این نیروها سرکوبی و به اختیار در آوردن نیروهایی است که بشر، قدرت مقابله منطقی و عقلانی با آنها را ندارد.
همچنین فروید بین مذهب و وسواس تقارن می دید و اعتقاد داشت آموزش های مذهبی مسئول بسیاری از بدبختی های روان آزرده وار است. برای فروید مذهب نشان دهندۀ بیماری است چون دستورات مذهبی و نفوذ اولیه مذهب باعث می شود ما به انگیخته های معینی وا پس روی کنیم. بنابراین، طبق نظریه فروید باور مذهبی و اعتقاد به خدا نه تنها غیر ضروری بلکه قطعاً غیر مفید است.
2-20-4- نظریۀ نو روان تحلیل گری
به اعتقاد یانگ دین به میزان قابل ملاحظه ای جنبۀ روان شناختی دارد و به همین علت نگرش پدیدار شناسانه به دین داشته و آن را از نقطۀ نظر تجربی مورد بررسی قرار می دهد. وی در کتاب خود تحت عنوان «روانشناسی و دین»، تأکید می ورزد که مبدأ و مبنای تحقیق وی اصول یک مسلک و دین خاص نیست، بلکه روانشناسی انسان دینی، یعنی انسانی است که بعضی عوامل را که در او و حالت عمومی او نفوذ می کند را دقیقاً مورد مراقبت و توجه قرار دهد. یانگ دین را یکی از قدیمی ترین و عمده ترین تظاهرات روح انسانی دانسته و اعتقاد داشت هرگونه روانشناسی که سر و کارش با ساختمان روانی شخصیت انسان باشد، لااقل نمی تواند این حقیقت را نادیده بگیرد که دین تنها یک پدیدۀ تاریخی و اجتماعی نیست، بلکه برای بسیاری از افراد بشر حکم یک مسئلۀ مهم شخصی را دارد. ادعا روانشناس یانگ این است که، آرکه تایپ ها[6]، یا مفاهیم کهن بصورت جهانی در فرهنگ ها و دوره های تاریخی رخ می دهد. آرکه تایپ ها، موضوعاتی هستند که بوسیلۀ تکرار شدن در زندگی نسل هایی که به دنبال هم آمده اند، در روان ما تثبیت شده اند و روشی برای تفسیر رویاها، هنر، اسطوره و دین فراهم می کنند. به نظر یانگ دین حالت خاص روح انسان است و از ضمیر ناهشیار انسان نشأت می گیرد. وی معتقد است که انسان می تواند آن قدرت برتر را که به صورت ناهشیار بر او حکم فرماست، به طرز هشیار بپذیرد. به عقیدۀ یانگ، کسی که تجربۀ دینی به او دست داده است صاحب گوهر گرانبهایی است. یعنی صاحب چیزی است که به زندگی معنا می بخشد، سرچشمۀ زندگی و زیبایی است و به جهان بشریت شکوه تازه ای می دهد. چنین تجربه ای اعتبار دارد و چنین کسی دارای آرامش و ایمان است. از دیدگاه یانگ میان روانشناسی تحلیلی و معنویت گرایی ارتباط وجود دارد. و آنها شبیه دو دریچه مختلف هستند. به نظر یانگ، انسان به منظور مواجهه با ناهشیاری به نگرش مذهبی نیاز دارد.
او به تخیلات آن در قالب رویا، اسطوره و مذهب علاقه داشت. او معتقد بود که خدا را از طریق درون و روان خود تجربه کرده است. و انسان ها برای یافتن قوانین الهی می بایست به درون خویش مراجعه کنند. یانگ روش جدیدی برای نگاه به مذهب یعنی روش تجربه کردن را ارائه کرد. از نظر یانگ تمامی بیمارانش در نیمه دوم زندگی خود واقعاً نمی توانند بهبود یابند، مگر آنکه یک نگرش مذهبی به هم زده باشند. مذهب به ما یک اسطوره جهانی ارائه می دهد و تکلیف، آن است که آن را شخصی ساخته و در خودمان محقق سازیم. نیازهای عمیق باعث افزایش شأن و مقام آدمی می شوند و ما بوسیلۀ بازگشت به خویشتنی به وسیله گفتگو درونی با خویشتنی می توانیم دربارۀ معنویت خویش آگاهی یابیم.
[1]- Gorsuch
[2]- Psychoanalysis
[3]- Illusion
[4]- Hallucinution
[5]- The Universal Obsessional Nevrosis of Humanity
[6]- Archetypes
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 14 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 64 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 36 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
شخصیت و عملکرد تحصیلی
نظریه پنج عامل بزرگ شخصیت
پژوهشگران معاصر شخصیت از هر دو نظریه ابراز نارضایتی کرده اند و معتقدند که نظریه آیزنک بسیار ساده است و ابعاد بسیار کمی دارد (برون گرایی، درون گرایی، روان رنجورخویی، پایداری هیجانی و روان پریش خویی، کنترل تکانه)، در حالی که نظریه کتل بسیار پیچیده است و عوامل بسیاری را دارد (16 عامل).
از بین نظریههای مهم شخصیت میتوان به الگوی پنج عاملی کاستا و مک کری [1] (1992) اشاره کرد. این پنج عامل عبارتند از: روان رنجوری 2، برون گرایی 3، باز بودن به تجربه 4، توافق 5 و وجدانی بودن که هر یک از این عوامل در بروز رفتارهای خاص دارای اهمیت می باشند.
رابرت مک کری (1949) و پل کاستا (1942) که در مرکز پژوهشی پیری شناسی مؤسسات ملی سلامتی در بالتیمور، مریلند کار میکنند به برنامه تحقیق گسترده ای مبادرت کردند که پنج عامل اصلی را مشخص کرد و منجر به ایجاد پرسشنامه NEO گردید (مک کری و کاستا 1987؛ نقل از شولتز 1386) این 5 عامل عبارتند از روانرنجورخویی[2] (N)، برونگرایی[3] (E)، انعطاف پذیری[4] (O)، توافقپذیری[5] (A) و باوجدان بودن[6] (C). این عوامل از طریق انواع فنون ارزیابی، از جمله پرسشنامههای خودسنجی، آزمونهای عینی و گزارشهای مشاهده گران تأیید شدند. به نظر میرسد که چهار عامل از پنج عامل این نظریه مولفه ژنتیکی نیرومند و یک عامل (توافق پذیری) مولفه محیطی نیرومند دارد و بیشتر محیطی است تا ارثی (شولتز و شولتز؛به نقل از پروین 1386). هریک از پنج عامل بزرگ به شش زیرمقیاس تقسیم میشوند. مک کری و کوستا (1992) این پنج عامل را صفات و زیرمقیاسهای این عوامل را رویه[7] مینامند. منظور آنها از صفات، اشاره به آن دسته از متغیرهای شخصیتی است که عمیقتر و بنیادیتر هستند و در طول زمان ثبات زیادی از خود نشان میدهند. در مقابل رویهها همچنان که از نامشان مشخص است سطحیتر و تغییرپذیرتر از صفات هستند و ممکن است پایههای ژنتیکی و زیستی نداشته باشند. در واقع بروز و و فعال شدگی رویهها بیش از صفات وابسته به محیط است.
نظریه شخصیت آنها ریشه در آمار و تحلیل عاملی از یک سو و زبانشناسی از سوی دیگر دارد. مککری و کوستا معتقد بودند که برای هر صفت یا حالتی که انسان میتواند داشته باشد، لزوما یک لغت متناظر در زبان ساختهشدهاست (متیوز، دیاری و وایتمن[8] 2003). بنابراین آنها کلیه لغات موجود درباره صفات انسانی در فرهنگ انگلیسی را جمعآوری کردند و با تحلیل عاملی چند مرحلهای آنها، به 5 عامل بزرگ شخصیت دست یافتند (گروسی، 1380). در بین پژوهشگران این سؤال مطرح بوده که مک کری و کوستا نظریه ای درباره شخصیت ارائه نداده اند بلکه آنها فقط یک پرسشنامه ساخته اند (متیوز، دیاری و وایتمن 2003). در واقع نظریه آنها از ابزاری که ساخته اند بیرون آمده است، در حالی که معمولاً ابزار بر پایه نظریهها ساخته میشوند. جدای از این که این موضوع را قوت یا نقص برای کار آنها بدانیم، به هرحال این یک مورد استثنا و شاید بدیع در علم روانشناسی میتواند باشد (یخوابی 1389).
2-4- عوامل پنجگانه
2-4-1- عامل روان رنجورخویی (عصبیت یا شاخص هیجان)
کاستا و مک کری (1992)، بیان میکنند که یکی از ابعاد وسیع شخصیت، مقایسه سازگاری، ثبات عاطفی فرد، ناسازگاری و عصبیت یا روان نژندی است. داشتن احساسات منفی همچون ترس، غم، احساس گناه، برانگیختگی، خشم، احساس کلافگی دائمی و فراگیر مبنای مقیاس عصبیت (N) را تشکیل میدهند (گیلسپی[9] و مارتین[10]، 2006). این عامل شخصیتی به صورت منفی با سلامت هیجانی و روانی همبسته است (لاهتی[11] و همکاران، 2008). روان رنجور خویان زیر تأثیر سیستم عصبی خودکار قرار دارند. دیدشان در تاریکی کمتر از افراد بهنجار است. جسما و روحا ضعیف و ناقص هستند. از حیث هوش و تسلط بر نفس و ادراک حسی و تمرکز حواس و اراده و سعی ازمتوسط افراد بهنجار پایین ترند. تلقین پذیرند و در اندیشیدن و عمل کردن کندتر هستند (سیاسی، 1386). افرادی که نمرات بالا در این عامل داشته باشند، به احتمال زیادتری دارای باورهای غیرمنطقی هستند، از قدرت کمتری در کنترل تکانه برخوردارند و سازگاری کمتری با شرایط فشار روانی نشان میدهند. اما افراد با نمرات پایین، از نظر عاطفی باثباتند، معمولاً آرام و راحت هستند و در مقابل فشارهای زندگی از سازگاری بهتری برخوردارند (شاپوری 1387). رویههای روان رنجورخویی عبارتند از: اضطراب، کینهورزی خشمناک[12]، افسردگی، خودآگاهی، تکانشوری[13] و آسیبپذیری[14] (پروین 1386).
2-4-2- عامل برون گرایی
برون گرایی در برابر درون گرایی قرار میگیرد و به معنی آمادگی فرد برای ارتباط با جهان خارج است. این عامل با سلامت هیجانی رابطه مثبت دارد. بدین ترتیب افراد برونگرا با استرسهای روزمره راحتتر کنار میآیند و احتمالا به هنگام مشکل کمک بیشتری از اطرافیان خود دریافت میکنند. آنها همچنین تعداد بیشتری از رویدادهای مثبت را تجربه میکنند (مک کری و جان[15]، 1992؛ نقل از متیوز، دیاری و وایتمن 2003). این افراد خواهان هیجان و تحریک هستند و حضور در مهمانیها و اجتماعات را به تنهایی ترجیح میدهند. هیجان و تحریک را دوست دارند و بر آنندکه امیدوار به موقعیت و آینده باشند. بازاریابهای موفق کشورهای در حال توسعه و رشد یافته نمونه ای از افراد برون گرا هستند (مک الروی[16] و دود[17] 2007). مقیاسهای شاخص E، نشان دهندهی علاقه افراد به توسعهی صنعت و کار خود میباشد. رویههای برونگرایی به ترتیب عبارتند از صمیمیت[18]، جمع گرایی[19]، جرات مندی[20]، فعالیت، هیجان خواهی[21] و هیجانهای مثبت (مک الروی و دود 2007).
[1] -Costa & maccrae
[2] neuroticism
[3] extraversion
[4] openness to experience
[5] agreeabless
[6] conscientiousness
[7] -Facet
[8] - Mattews, Deary& Whiteman
[9] -Gillespie
[10] -Martin
[11] -Lahti
[12] -Angry hostility
[13] -Impulsiveness
[14] -vulnerability
[15] -John
[16] -Mcelroy
[17] -Dowd
[18] -Warmth
[19] -Gregariousness
[20] -Assertiveness
[21] -Excitement seeking
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 11 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 61 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 38 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
سبک های شناختی
سبک شناختی یکی از مباحثی است که به تفاوت های فردی در جریان یادگیری اشاره دارد و با ورود آن به ادبیات روانشناسی تعاریف گوناگونی برای آن ارائه شده است .افراد از لحاظ توانایی های ذهنی،روش های آموختن،سبک و سرعت یادگیری،علاقه و انگیزش نسبت به کسب دانش و انجام فعالیت های تحصیلی با هم تفاوت دارند.در واقع یکی از موضوعات مرتبط با تفاوت های فردی در یادگیری روش ها و راههای یادگیری آنهاست.
از عواملی که هر فرد با خود به موقعـیت یادگیری می آورد، روشهای یادگیری است.اگرچه تمام انسانها توانایـــی یادگیری دارند، اما میــــزان و نحوه ی یادگیری انسان ها ، حتـی در موقعـــیتی یکســان، متفــاوت است.شاید یکـی از مهمـــترین دلایــل آن روشهـــای یادگیری متفاوت آنان باشد (الهی،آزادفلاح،رسول زاده، طباطبایی،1383).
روش های یادگیری دارای انواع گوناگونی هستند و مــــی توان آنها را به ســـه گـــروه تقسیم کرد: روشهای شناختی، روشهای عاطفی و روشهای فیزیولوژیک.روشهای یادگیری شناختی عبارتند از طریقی که شخص موضوعات را ادراک می کند ، اطلاعات را به خاطر می سپارد ، درباره ی مطالب می اندیشد و مسائل را حل می کند. این روشها بسیار متنوع اند و مهمترین آنها عبارتند از روش های وابسته به زمینه و نابسته به زمینه (ولفولک[1]،1995)، تکانشی و تاملی( بایر و اسنومن 1993 )، روش های مفهوم سازی ، روش های پردازش کننده ی کلامی در برابر پردازش کننده دیداری ، روشهای انعطاف پذیر و انعطاف ناپذیر، روشهای سنت گرا در مقابل خردگرا ( فراهانی،1376 به نقل از بیگی،انور،1388)، و روشهای یادگیری همگرا ،واگرا،جذبکننده،انطباق یابنده (کلب،1985).در این پژوهش از دسته بندی اخیر استفاده شده است. بنابراین در ادامه از میان این سه دسته سبک یادگیری، سبکهای شناختی کلب که مدنظر ماست را بیشتـــر توضیح می دهیم.
اصطلاح سبک یادگیری معادل، سبک شناختی به کار می رود. سبک شناختی را عمدتاً به عنوان روشی که یادگیرنده به کمک آن اطلاعات را پردازش می کند تعریف کرده اند. هرچند نظریه پردازان اصطلاحات سبک یادگیری و سبک شناختی را جــدا از هم می دانند، اما اکثریت صاحبنـــظران و روان شنــاسان تربیتی آن دو را معادل هم به کار می برند.
سبک شناختی به صورت راههایی که شخص می اندیشد و به جهان می نگرد تعریف شده است (سریواستاوا[2]، 1997).
مفهوم سبک های شناختی به چگونگی یادگیری یادگیرنده اشاره می کند. دی چکو و کرافورد (1974، ص 62 به نقل از سیف) سبک های شناختی را به عنوان «راههای شخصی که در آن افراد اطلاعات را در جریان یادگیری مفاهیم و اصول پردازش می کنند» تعریف کرده اند. هوهن[3] (1995) گفته است. اصطلاح سبک یادگیری به باورها، رحجــانها، و رفتارهایی که به وسیله افراد به کار می روند تا به یادگیری آنان در یک موقعیت کمک کنند گفته می شود (به نقل از سیف،1382 ص 97).
هر دانش آموز یا دانشجویی سبک یادگیری خاص خودش را دارد .نظریه های مختلفی درباره سبک های یادگیری ارائه شده است که به توصیف روشـــهای ترجیحی دانشجویان برای یادگیری می پردازد.
سبک های شناختی بسیار متنوع هستند که مهمترین آنها عبارتند از:
2-1- 1 - سبک های وابسته به زمینه و نابسته به زمینه[4]:
سبک های وابسته به زمینه و نابسته به زمینه (یا فارغ از زمینه) گویای این است که قضاوتهای شخصی بعضی از یادگیرندگان تحت تاثیر زمینه ی موضوع یادگیری قرار می گیرد ؛ در حالی که برای بعضی اشخاص دیگر تاثیر زمینه بسیار اندک است یا اصلاً وجود ندارد . افرادی که از لحاظ سبک شناختی وابسته به زمینه اند، به راحتی نمی توانند محرکها را زمینه جدا کنند؛ از این رو ادراکهای آنها به سادگی تحت تاثیر تغییرات زمینه ای قرار می گیرد. از سوی دیگر ، افرادی که از لحاظ سبک یادگیری نابسته به زمینه (فارغ از زمینه) اند؛ به سادگی می توانند محرکها را از زمینه ها جدا سازند؛ لذا ادراکهای آنان از تغییرات زمینه تاثیر چندانی نمی پذیرد. به افراد دارای سبک وابسته به زمینه ، کلی نگر[5] و به افراد دارای سبک نابسته به زمینه تحلیلی نگر[6] نیز می گویند ، زیرا افراد گروه اول شکل و زمینه در ترکیب کلی می بینند و لذا جدا سازی شکل از زمینه برای آنها دشــــوار است، اما افراد گروه دوم شکل و زمینه را جدا از هم می بینند و لذا به راحتی می توانند آنها را از هم جدا کنند .
بعد وابسته به زمینه –نابسته به زمینه نشان می دهد که تا چه انداره افراد می توانند،به هنگام کوشش برای تشخیص جنبه های مهم یک موقعیت خاص، بر عناصر زمینه ای مزاحم غلبه کنند. هر چه افراد از لحاظ وابستگی به زمینه از عناصرمزاحم یا مخل مستقل تر عمل کند، به همان اندازه تحلیلی تر عمل می کند.در مقابل ، هر چه افراد بیشتر وابسته به زمینه باشند، به همان نسبت کلی تر عمل می کنند.برای نمونه،فردی که وابسته به زمینه است ممکن است نتواند،از روی توضیح و شکل،قطعات یک دوچرخه را بر روی هم سوار کند، در حالی که یادگیرنده ی فارغ از زمینه این کار را به راحتی انجام می دهد. این دو گروه یادگیرنده ، یعنی وابسته به زمینه و نابسته به زمینه ، با محیط خود به طور متفــاوت برخورد می کنند. اشخاصی که وابســته به زمیـــنه اند جذب دیگران می شوند،شغلهایی را که مستلزم ایجاد رابطه با دیگران است مانند معلمی برمی گزینند، و موضوعهای درسی نظیر علوم اجتماعی را که بیشتر با مردم سرو کار دارد انتخاب می کنند. از سوی دیگر،افراد فارغ از زمینه ، مشاغلی را که نیاز چندانی به تعامـــلات اجتماعی ندارند، مانند اختـــرشناسی و مهــندسی ، ترجیح می دهند، و موضوعهای درسی نظیر ریاضیات و علوم را که تاکید چندانی بر امور انسانها ندارند انتخاب می کنند. اشخاص نابسته به زمینه در یادگیری و یادآوری مطالبی که جنبه ی اجتماعی ندارند، پیروزی کسب می کنند(سیف،1382).
افراد وابسته به زمینه و نابسته به زمینه در رابطه با وابسته بودن به دیگران و مستقل بودن از آنان نیز با هم تفاوت دارند.افراد وابسته به زمینه ، از لحاظ ادراکهاو عقاید ، شدیداً تحت تاثیر دیگران قرار دارند ؛ در حالی که افراد نابسته به زمینه ، در برابر فشارهای اجتماعی مقاومت می کنند و عقایدشان را بر اساس ادارکهای خود شکل می دهند. افراد وابسته به زمینه بیشتر با دیگران می آمیزند و از این رو دیگران نیز آنها را دوست داند.در مقابل افراد نابسته به زمینه بیشتر مستقل عمل می کنند و با دیگران همنوا نمی شوند و لذا دیگران آنها را سرد و خوددار تصور می نمایند.
نکته ای را که باید از نظر دور نداشت این است که ویژگیهای فوق در افراد افراطی سبکهای وابسته به زمینه و نابسته به زمینه یافت می شوند.واقعیت امر این است که اکثریت افراد در حد وسط میان این دو قطب قرار می گیرند و تنها از بعضی جنبه ها متمایل به یکی از دو کرانه ی پیوستار وابسته به زمینه و نابسته به زمینه اند. نکته دیگری که باید یاد آور شد این است که هیچ یک از دو سبک وابسته به زمینه و نابسته به زمینه ،بر دیگری برتری ندارد.« به طور کلی افراد نابسته به زمینه در موقعیت هایی که نیاز به تحلیل های غیر شخصی دارد توانا هستند ، اما افراد وابسته به زمینه در مهارت های بین شخصی و موقعیت های اجتماعی برتری دارند»(نقل از سیف،1382،ص175).
1- Wool folk,R,L, & Bieher, R.F
[2]- Srivastata
[3]- Hohn
[4]-fild dependence & field independence
[5]-holistic
[6]-analytic
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 33 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 68 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 32 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
همبستگی خانواده
انواع خانواده
در چند دهه اخیر با تحولات بسیاری در فرهنگ جهانی در غرب، تصویر خانواده دستخوش تغییراتی شده است. به عبارتی، به شدت در حال کوچک شدن و از بین رفتن است. ویژگی زندگی خانوادگی در این قرن، الگوی بسیار متنوع و جدید آن است؛ برای مثال، اگر قبلاً خانواده های سه نسلی و هسته ای داشتیم، در حال حاضر در فرهنگ غرب خصوصاً با خانواده های هسته ای کوچک شده، تک والدی، خانواده بدون فرزند، زندگی مجردی، ازدواج های مجدد و پدر خواندگی و مادر بزرگی، خانواده های چند نسلی، ازدواج های قراردادی، غیر سنتی و هم زیستی هم جنس گرایان و ... مواجه هستیم که بر اساس خلأها و نیازهای افراد و شرایط فرهنگی و اجتماعی آن ها در حال شکل گرفتن اند (نفر، 1391).
در ایران نیز با توجه به شرایط جدید، خانواده تغییرات زیادی داشته اما هنوز آن تنوع و تعددی را که در خانواده غرب پیدا کرده است، ندارد. در ایران، خانواده هنوز چارچوب قانونی، شرعی، عرفی و فرهنگی خودش را حفظ کرده است؛ یعنی، هنوز ما خانواده را از جنبه های مختلف قانونی، عرفی و شرعی می بینیم. در عین حال ظهور خانواده هایی با روابط جدید مشاهده می شود، روابطی که ناشی از طلاق است. به عنوان مثال گونه هایی از خانواده به قرار زیر هستند: خانواده تک والدینی، خانواده تک نوازان که در این خانواده ها، افراد تنها زندگی می کنند؛ خانواده های هم افزود. این خانواده ها که اعضای آن ها بسیار و اغلب نامتجانس اند، تشکیل شده اند از زن و مردی که قبلاً ازدواج کرده و طلاق گرفته اند و فرزند یا فرزندانی از ازدواج قبلی با خود دارند و سپس فرزند یا فرزندانی از خانواده جدید به آن ها اضافه می شود. (در این خانواده ها سه دسته فرزند زندگی می کنند: فرزندانی که زن خانه جدید می آورد، فرزندانی که مرد می آورد و فرزندان مشترک زن و مرد که در این خانواده به وجود می آیند).
در عین حال در ایران نیز در برخی مناطق، خانواده به فامیل و خویشاوندان درجه یک، پدر و مادر و فرزندان پدر بزرگ و مادر بزرگ و عمه و عمو، خاله و دایی اطلاق می شود. در برخی دیگر از مناطق، به خصوص مناطق شهری، خانواده شامل اعضای اصلی یعنی والدین و فرزندان می شود؛ یعنی خانواده هسته ای (نفر، 1391).
2-10- هدف از تشکیل خانواده
از نگاه کسانى که براى خانواده قداست قائل نیستند، هدف اصلى از تشکیل خانواده، بهره گیرى از تمتّعات جنسى است؛ بلکه در بسیارى از موارد، هدفى جز این وجود ندارد؛ اما از نگاه قرآن و احادیث اسلامى، تشکیل خانواده، داراى حکمت ها و دلایل متنوّع روانى، اخلاقى، اجتماعى و دینى است و این حکمت ها (که در زیر به آنها اشاره می شود) در واقع، اصول و پایه هاى تأکید اسلام بر تشکیل خانواده و ضرورت تقویت و تحکیم این نهاد، شمرده مى شوند (ری شهری، 1387).
2-10-1- آرامش روانى: نخستین حکمت تشکیل خانواده که قرآن کریم، آن را با صراحت بیان کرده است، رسیدن به آرامش روانى است.
2-10-2- سازندگى اخلاقى: از نگاه قرآن کریم، تشکیل خانواده به وسیله پسر و دختر جوان، در واقع، به معناى تهیه کردن لباس تقواست؛ زیرا این کتاب آسمانى، از یک سو در کنار لباس و زیورهاى تن، تقوا را به عنوان لباس و زیور جان و ارزش مندترین پوشش، مطرح مى کند.
2-10-3- سازندگى اجتماعى: تشکیل خانواده، نه تنها در تأمین آرامش روانى و سازندگى اخلاقى نسل جوان، فوق العاده مهم و مؤثّر است، بلکه در سازندگى جامعه انسانى نیز نقش اساسى دارد.
گسترش آرمان توحید: حکمتِ غایى تشکیل خانواده و هدف نهایى اسلام از این همه تأکید بر تشکیل و تحکیم و تداوم آن، گسترش ارزش هاى انسانى، انتشار آرمان هاى توحیدى و سرانجام، جهانى شدن اسلام است، و بقاى نسل انسان، در واقع، مقدمه ای براى رسیدن به این هدف بزرگ است (ری شهری، 1387).
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 46 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 38 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 22 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
کمال گرایی
تاریخچه کمال گرایی
انگیزه کمال و تأثیر آن در طول تاریخ مورد بررسی همه جانبه و گسترده توسط فلاسفه و روانشناسان به ویزه نظریه پردازان رویکرد روانکاوی قرار گر فته است . هر چند کمال گرایی سابقه طولانی دارد اما پزوهش های تجربی اندکی برای بررسی این سازه انجام شده است . ولی در سال های اخیر میزان این بررسی ها رو به رشد بوده است . اگر چه بر اساس شواهد موجود تفاوت های فردی زیادی در کمال گرایی وجود دارد ، اما مهم ترین مشخصه های کمال گرایی ، داشتن اهداف بلند پروازانه ، جاه طلبانه ، مبهم و غیر قابل وصول و تلاش افراطی برای رسیدن به این اهداف است و با کاوش دقیق در روحیان انسان در می یابیم که انسان دوست دار خوبی و کمال طلبی است. بدیهی است این تمایل انسان یعنی انسان کامل و بی عیب بودن به نفسه ایرادی ندارد. در همین حال انگیزه کمال و تأثیر آن بر رفتار انسان در طول تاریخ به صورت همه جانبه و گسترده ای اوسط روان شناسان به ویژه نظریه پردازان رویکرد در روان کاوی ، مورد بحث قرار گرفته است. برای مثال آدلر[1] (1956) اشاره می کندکه تلاش برای کمال گرایی یک جنبه ذاتی انسان است. هورنای[2] (1995) از سوی دیگر بر کمال گرایی روان نژند و طفره رفتن به دلیل ترس کمال گرایان از شکست خاص می شود، تمرکز دارد. اخیراً محققانی مانند بلیت[3] (1995) بیان کرده اند: نیاز شدید به موفق شدن و اجتناب از انتقاد دیگران و دوری جستن از ظهور عیب و نقص های افراد کمال گرا را وادار به انجام فعالیت های مداوم و سخت به منظور دست یابی به موفقیت می کند، ولی اغلب زندگی آنها نسبت به انتقاد های دیگران و اندیشیابی افراطی و در عین حال می تواند دلیل خشنودی بسیار نا چیزی از این دستاورد ها گردد و منجر به صدمه پذیری نسبت به انتقادات و شکست ها شود. به دلیل ضرورت حفظ چهره ای توانا و کمال گرای خویش و دیگران، چنین افرادی به طور مداوم در تلاش هستند تا جایگاه خودشان را ثابت نگه دارند. بنابراین همیشه خود را تحت آزمایش می بینند و بر هر نوع شکست و انتقاد احساس نا امنی و آسیب پذیر بودن و اغلب از رو آوردن به سوی دیگران و کمک خواستن از آنها حتی از نزدیک ترین دوستان خویش برای کمک و سهیم شدن در نا راحتی های خود عاجزند (هاسل[4]، 2009).
روانشناسان در همان اول قرن بیستم در پی مفهوم کمال گرایی بودند و در همین راستا از واژه ی perfect که به معنی: عالی و بی عیب و نقص و درست است استفاده کردند و به این ویژگی Perfectionism گفتند، یعنی گرایش افراطی به بی عیب و نقص بودن . روانشناسان ایرانی اما واژه درستی در برابرش نداشتند، بعضی ها می گفتند کامل گرایی چندان مطلب را نمی رساند، بعضی ها بی نقص گرایی را مناسب می دانستند، که یک ملغمه نا زیبا از واژه های عربی و فارسی است . و این بود که همه، از وجه مذهبی، عرفانی و نهایتاً وجه مثبت کلمه کمال منصرف شدند و حال کمال گرایی ترجمه جا افتاده Perfectionism است(تری و آونز[5]، 2012).
2-1-2 تعاریف کمال گرایی
سازه کمال گرایی در دهه ی اخیر مورد توجه پژوهشگران بسیار قرار گر فته است و هر کدام به مقتضای دیدگاه خود از آن تعریفی ارائه داده اند، با این وجود، اکثر محققان به این توافق رسیده اند که معیار های بالا برای عملکرد مفهوم اساسی کمال گرایی است (دنولت[6]، 2010).
کمال گرایی در یک تعریف به افکار و رفتار های خود تخریب گرانه ای اشاره می کند که هدف آنها نیل به اهداف به شدن افراطی و غیر واقع گرایانه است. در جامعه امروزی به اشتباه کمال گرایی چیزی مطلوب و حتی لازم برای موفقیت در نظر گرفته می شود( احمدپور، 2009).
در تعریف دیگر کمال گرایی را به این شکل تعریف می کنند: گرایش افراطی فرد به بی عیب و نقص بودن ، کوچک ترین اشتباه خود را گناهی نا بخشودنی پنداشتن و مضطربانه انتظار پیامد های شوم شکست را کشیدن(نوربالا و باقری یزدی، 2013). افراد کمال گرا معیار های بسیار بالایی را برای موفقیت در نظر می گیرند و اگر به آن اهداف بلند پروازانه نرسند ، خودشان را شکست خورده می دانند. آنها نسخه همه اتفاق های دنیا را با قانون همه یا هیچ می پیچند. برای کمال گرا ها نتیجه هر کاری یا شکست کامل است یا موفقیت کامل. دانش آموزی که موقع انتخاب رشته دانشگاهی، فقط دانشگاه تهران را وارد برگ انتخاب رشته می کند، ورزشکار یا مربی ای که همه مساوی گرفتن ها را یک شکست مفتضح می داند ؛ همه و همه نمونه های افراد کمال گرا هستند(بشارت، 2010).
در یک تعریف کمال گرایی نیاز شدید برای پیشرفت است و این گرایش به صورت معیار های شخصیتی بالا و غیر واقع بینانه آشکار می شود(سابونچی و لانچ[7]، 2012).
دنولت (2012) کمال گرایی را به دو بعد کمال گرایی بهنجار و کمال گرایی روان نژندانه تقسیم می کند. وی معتقد است کمال گرایی روان نژاندانه عبارت است از : نگرانی زیاد در مودر ارتکاب اشتباه و ترس از قضاوت های دیگران .
[1] Adler
[2] Hornay
[3] Belit
[4] Hassel
[5] Terry-short LA, Owens
[6] Denollet
[7] Saboonchi F, Lundh